مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

تکرار


اگر مهارت جان اشتاین بک تبدیل کردن آدم های معمولی به اسطوره است، مهارت پیتر هانتکه یافتن اسطوره های پنهان در اشیا و روابط معمولی آدم ها است.

راوی و شخصیت اصلی داستان مرد جوانی اتریشی با تباری نیمه اسلونیایی به اسم فیلیپ کوبال است که به دنبال برادرش از شهرستانی اتریشی در مرز اسلوونی عازم شهر یسه نیتسه در اسلوونی می شود تا ردی از او که در جنگ دوم جهانی در حین خدمت نظامی در آن کشور ناپدید شده بیابد. خانواده ی کوبال شامل پدری اسلونیایی و مادری اتریشی( به عکس خود هانتکه که پدرش اتریشی و مادرش اسلوونیایی است)، یک فرزند دختر نیمه دیوانه و دو فرزند پسر است که راوی کوچکترین آنهاست.

زمان داستان دهه های چهل تا هفتاد قرن بیستم و شکل آن به شدت غیر خطی است. فیلیپ در زمان روایت مردی چهل و پنج ساله و در زمان جستجوی برادر، جوانی بیست ساله است.

 فیلیپ در کوله پشتی سفر یادداشتهای برادرش در مورد باغداری و لغتنامه ای اسلونیایی بازمانده از او را همراه دارد؛ لغتنامه ای که نه تنها وسیله ی آشنایی فیلیپ با زبان اجدادی، بلکه عامل ایجاد رابطه ی شورانگیز او با آن زبان و از آن رهگذر کشف گذشته های گم شده یا نادیده گرفته ی خودش می شود: «عجیب است که یک مرد جوان بیست ساله در کشوری غریب  به دیوار آغلی متروک تکیه زند و غرق در یک لغتنامه نامه شود و بعد از ظهرهایش را این طوری سپری کند؛ تازه غرق لغتنامه که نه، بلکه فقط یک صفحه ی لغت نامه،نه حتی فقط یک کلمه...» « به مدد لغات آن لغتنامه توانستم ظرایفی از کودکی ام را ببینم که تا آن لحظه بر من پوشیده بود... کلمه به کلمه که پیش می رفتم... به مرور «مردمی»  پیش رویم شکل می گرفتند. نفرات این جماعت نسخه ای دقیق از اهالی دهکده ی خودمان بودند، اما بر خلاف داستان ها و قصه های متعارف این نفرات را نمی شد در گونه ها و کاریکاتورها و کلیشه ها قالب بندی کرد و فروکاست...»

تکرار داستانی عمیقأ درون گرایانه، شیئی محور( و از این جهت بسیار نزدیک به رمان نو) و بدون طرح است که به طور خاص در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که آیا محتوای آگاهی فردی و اجتماعی ما مقید و محدود به ساختار و محتوای زبان ماست یا خیر؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: تکرار، پیتر هاندکه، ترجمه ی نیکزاد نورپناه، نشر ثالث.  

                                       

 

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1401/12/21 ساعت 14:21

سلام بر مداد گرامی
وقتی می‌گویید به شدت غیر خطی و فاقد طرح ، مهره‌های گردنم تیر می‌کشد
اواخر زیر کوه آتشفشان هستم.

سلام و درود فراوان
آنقدرها هم ترسناک نیست یا اساساً ترسناک نیست.
مطلبت را خواهم خوانند تا ببینم برایت چگونه تجربه ای بوده و از کدام مسیر به آنجا رفته ای.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد