مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

ما


انقلابی معروف روس،  پتر کروپوتکین، پس از 42 سال تبعید، با پیروزی انقلاب روسیه به کشورش باز گشت تا شاهد شکل گیری آمال و آرزوهایی باشد که حدود نیم قرن در راه تحقق آن کوشیده بود. او حدود دو سال بعد در 1919 در نامه ای به کارگران اروپای غربی پیش بینی کرد که آنچه به عنوان حکومت شوراها در کشورش شکل گرفته است علاوه بر آن که چیزی پارادوکسیال است که راه به دیکتاتوری خواهد برد، «بروکراسی چنان تنومند را توسعه می دهد که بروکراسی فرانسه  که مستلزم کمک چهل مأمور بود تا درختی را بفروشد که بر اثر طوفان بر بزرگ راه ملی افتاده است ـ در مقایسه با آن بچه بازی است.»

حدود یک سال پس از نامه ی کروپوتکین، یوگنی زامیاتین در پیش بینی خود از سرنوشت حکومت شوروی نخستین رمان علمی تخیلی از نوع دیستوپیایی تاریخ ادبیات، ما، را به پایان رساند. زمان  داستان او هزار سال از تأسیس «یگانه کشور» است که بر کل بخش متمدن سیاره ی زمین حاکمیت دارد. بروکراسی پیش بینی شده توسط کروپوتکین در این زمان به اعلا درجات رشد خود رسیده و همه چیز، حتی خصوصی ترین بخش های زندگی شهروندان که اکنون  به ترکیبی از شماره و حروف تبدیل شده اند تحت کنترل از مرکز قرار گرفته است.

در یگانه کشور پس از غلبه بر گرسنگی، از حدود سیصد سال قبل مسئله ی عشق هم حل شده و بر اساس قانون زندگی جنسی هر شهروند که از او به عنوان عدد یاد می شود  بر عدد دیگر به عنوان کالای جنسی حق دارد. 

اعداد یگانه کشور که فردیت شان در هویت جمعی«ما» مستحیل گردیده در خانه هایی تماماً شیشه ای ( یادآور 1984) زندگی می کنند که تنها در زمان رابطه ی جنسی مجاز به بستن کرکره های آنند. این روابط بر اساس جدول زمانی خاصی که برای هر شماره  تعریف شده و با استفاده از کوپن هایی مخصوص صورت می گیرد. روابط زناشویی جای خود را به فرزند آوری تحت برنامه ریزی داده است. فرزند آوری خارج از برنامه ریزی ممنوع است و برای مادر مجازات مرگ را در پی دارد. اعداد لباس متحد الشکل می پوشند و غذایی می خورند که از مواد نفتی تهیه می شود. در یگانه کشور نیکوتین و الکل ممنوع است.

شخصیت اصلی و راوی داستان 503- Dاست. او مهندس مسئول ساخت سفینه ای عظیم است که بناست پرتابش به فضا سر آغازی بر سلطه ی یگانه کشور بر دیگر سیارات باشد. داستان یادداشتهای روزانه ی راوی است. نام سفینه انتگرال است و زمان شروع داستان صد و بیست روز پیش از اتمام ساخت آن است. شریک جنسی راوی O-90 است.

شماره ها در ساعاتی معین در حالی که کارخانه ی موسیقی مارش یگانه کشور را پخش می کند در صفوف منظم چهارعددی در پیاده روهای شیشه ای قدم می زنند و در یکی از همین قدم زدن هاست که راوی با زن شماره ی I-330 آشنا می شود

زن ها عناصر فعال یگانه کشورند. از یک سوO-90 برخلاف  همه ی قوانین و مقررات چنان دلبسته ی راوی است که می خواهد حتی به قیمت خطر نابودی خود، از او فرزندی داشته باشد و از دیگر سو I-330 از همان دیدار نخست ـ و برای نیل به مقاصدی که بعداً معلوم می شود ـ چنان راوی را اغوا می کند که دیگر او قادر به فراموش کردنش نیست.

یگانه کشور به رغم یگانگی اش، حدود و ثغوری دارد که با دیواری محافظت می شود. آن سوی دیوار سرزمینی سرسبز و وحشی (همچون وحشی کده ی دنیای قشنگ نو) است. جدا سازی نهایی یگانه کشور از سرزمین های وحشی در پایان جنگ های دویست ساله اتفاق افتاده است که تنها بیست درصد جمعیت جهان از آن جان به در برده اند.

تا دیواری وجود داشته باشد، کنجکاوی در مورد آن سوی دیوار هم وجود خواهد داشت. در ما نیز چنین است. کنجکاوان راهی به آن سوی دیوار سبز یافته اند که از موزه ی قرن بیستم می گذرد و در مورد زندگی در شرایط وحشی (و به تعبیری آزاد) در آنجا دست به خیالپردازی زده اند. امکان نادر خیالپردازی تنها مشکل باقی مانده در یگانه کشور است؛ مشکلی که راه حلش چیزی نیست جز تبدیل کردن آدم ها که پیش از این به عدد مبدل شده اند به ربات هایی صد درصد قابل برنامه ریزی است. 

ما که تأثیر آن بر ادبیات علمی تخیلی و دیستوپیایی پس از خود امری قطعی شمرده می شود، اثری فوتوریستی است که در آن حتی مفاهیمی مثل سعادت و زیبایی با استفاده از واژگان مصطلح در ریاضی و هندسه بیان می شود. جدای از این که این سبک هنری در روسیه ی انقلابی آن روزگار پیروان و هواداران بسیار داشته است، به راستی هم برای خلق داستانی در مورد آینده ای تا این حد علمی و برنامه ریزی شده (ولو به شکلی انتقادی و آیرونیک) که در ما شاهد آنیم، چه سبکی بهتر از آن است که بیش از هر سبک دیگر در تاریخ هنر دلبسته ی مدرنیزم، ماشینیزم و سرعت بوده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ما، یوگنی زامیاتین، ترجمه ی بابک شهاب، نشر بیدگل.

نظرات 4 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1402/10/25 ساعت 17:45

سلام بر مداد گرامی
یکی از کتابهای «خوب» در ژانر علمی-تخیلی و «عالی» در گونه پادآرمانشهری که مزه‌اش هنوز زیر زبانم هست.
بهشت اولیه در نظر مردم جایی است که آدم و حوا در آن با سعادت زندگی می‌کردند و بعد از هبوط و رها شدن در زمین همیشه در حسرت بازگشت به آن بوده‌اند. جایی که همه‌چیز فراهم است و اختیار و مسئولیت در آنجا معنایی ندارد. حالا در این یکتاکشور بهشتِ موعود روی زمین بنا شده است؛ سعادت منهای آزادی! طبعاً انسان‌ها به یک شیء تبدیل می‌شوند، نه روح، نه فردیت، نه هویت، نه تخیل، نه عشق و احساس و... هیچ‌کدام از اینها در چنین بهشتی وجهی ندارند.

سلام و درود فراوان
با رتبه بندی خوب و عالی این اثر کاملا موافقم.
شاید هر تفکری که در پی تحقق بهشت بر روی زمین باشد سرنوشتش در بهترین حالت همان سعادت منهای آزادی می شود. حتما می دانی که یکی از نظریه های عمده در فلسفه سیاسی نظریه ی قرارداد اجتماعی است که بر آن اساس انسان وضعیت طبیعی خود را رها کرده و وارد در قراردادی شده که در آن بخشی از آزادی خود را داده و در مقابل امنیت کسب کرده است. و البته هستند کسانی که معتقدند آزادی یک کلیت یک پارچه است و کسی که جزئی از آن را از دست می دهد را نمی توان فردی آزاد دانست.

سید محسن 1402/10/25 ساعت 18:24

هر کاری نیاز به انرژی و توان، دارد—توان خودرا، برای کمک بدیگران،در کنترل داشته باشید

"«بروکراسی چنان تنومند را توسعه می دهد که بروکراسی فرانسه که مستلزم کمک چهل مأمور بود تا درختی را بفروشد که بر اثر طوفان بر بزرگ راه ملی افتاده است ـ در مقایسه با آن بچه بازی است.» "

نمی دونستم در کشورهایی با این وضعیت فعلی ، همچین سابقه ای هم وجود داشته .
اگه آلمان بود باور پذیر تر بود ، اما فرانسه؟!!
هر چند به صداقت گفتار زامیاتین نمی شه شک کرد




پ.ن :
کتاب رو قبلا خوندم
کتاب قشنگی بود
ولی خیلی قسمتهاش رو الان فراموش کردم
مطلبی که نوشتی باعث شد برم دوباره دانلودش کنم
و شروع به خوندن مجددش .

این جمله از کرو پوتکین است. باورم نمی شود در درستی آن به خصوص با توجه به شهرت نویسنده اش که از قضاوت تاریخ عبور کرده بشود شک کرد.
سوزان سانتاگ می گوید کتابی را که نشود دوباره خواند ارزش یک بار خواندن را هم ندارد. این کتاب را می شود بارها خواند.

باکونین 1402/11/19 ساعت 04:05

ما از یوگنی زامیاتین رو من پیشتر با ترجمه ای از انتشارات دیگر خوانده بودم که از زبان انگلیسی برگردانده شده بود اما ترجمه خوب و نسخه کمیابی بود تا نشر بیدگل با ترجمه بابک شهاب مستقیم از زبان روسی آنرا به فارسی برگرداند و ما را مجبور کرد به خوانش این اثر.
آثار پادآرمانشهری یا دیستوپیایی برای من اولویت ویژه‌ای دارند
آثاری از اورول و هاکسلی و روبرمرل و مسکو۲۰۴۲ از واینوویچ و سرزمین پدری از رابرت هریس و سلاخ خانه شماره پنج شاهکار ونه‌گات و کلوکائین از کارینبویه و یا رمان برج اثر تحسین برانگیز جی‌جی‌بالارد یا میرا و کوری و فارنهایت بردبری و کارخانه مطلق سازی چاپک و الخ

خوانش و مرور و نقد شما باعث میشود به وجد بیام و در هزارتوی خاکستری دنبال خونده هام بگردم

من هم به این ژانر علاقه دارم. از کارهایی که اسم برده اید سه تایشان را نخوانده ام. آنچه در مورد ما اهمیت دارد این است که اولین اثر در این ژانر است و خیلی از آثار دیگر وامدار آنند. نسخه ای که من خواندم ضمیمه ی نسبتا مفصلی دارد در شرح و تفسیر داستان و به ویژه ارجاعات مستقیم و غیر مستقیمش به عهد عتیق.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد