مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

درتودرتو


درتودرتو اثر نویسنده و نظریه پرداز سرشناس جریان ادبی رمان نو، آلن روب گریه، داستان مردی بدون اسم است که با جعبه ای در زیر بغل  در شهری نا آشنا، بدون نام و در شرف اشغال نظامی به دنبال خیابانی می گردد که اسمش را به خاطر نمی آورد. مرد سرباز است و در جریان جستجویش به چند نفر برخورد می کند که همگی مثل خود او بدون اسم اند. اشخاص داستان که با عناوینی مثل سرباز، کودک، زن جوان ، مرد کافه چی و ... از آن ها یاد می شود علاوه بر آن که اسم ندارند، چنان که در رمان نو مرسوم است، همگی بدون گذشته و بدون هویت اند.

مدت زمان داستان که بر مدت زمان روایت منطبق است دو، سه روز است که مانند دیگر رمان های این جریان به چندین بخش شکسته شده و بدون رعایت ترتیب و بدون فاصله گذاری از پی یکدیگر آمده اند. کتاب با روایت اول شخص مفرد ناشناسی شروع می شود که به فاصله ای اندک از آغاز به نحوی نامحسوس جایش را به دانای کل محدود می دهد.

  مهم ترین ویژگی درتودرتو اما همان چیزی است که رمان نو بیش از هر چیز دیگر به آن شناخته می شود ـ و باعث شده است که ماریو بارگاس یوسا نویسندگان این گونه رمان را توصیف گرانی تمام عیار و داستان سرایانی سرد گفتار بخواند ـ  یعنی به شدت توصیفی(در مقابل روایی) است.

 روب گریه با دقت و وسواسی مثال زدنی تیرهای چراغ برق، در و پنجره ی ساختمان ها، لامپ ها و شکل سایه اندازی آن ها، دستگیره ی اتاق ها و وضعیت انعکاس نور روی آن ها، نقش عاج کفش ها روی مسیرهای پوشیده از برف، جای اشیای جابجا شده روی سطوح غبار گرفته، نقش سفره های رومیزی و لکه های روی آن ها و...را توصیف می کند:« دمپائی های نمدی روی کف پوش واکس خورده باریکه راه های براقی کشیده اند، از تختخواب به گنجه، از گنجه به بخاری دیواری، از بخاری دیواری به میز. جابجائی اشیای روی میز هم پیوستگی لایه ی غبار را در هم ریخته است؛ این لایه که به نسبت زمان پیدایش هر تکه ی آن  کمابیش ضخیم است در پاره ای از جاها کاملأ پاک شده می شود؛ از جمله چهار گوشه چوبی روغن جلاخورده ی منتظمی، که انگار آن را با خط کش  کشیده باشند ، گوشه ی چپ عقب میز را گرفته است، نه این که در خود زاویه ی میز باشد، بلکه به موازات لبه های آن است، تقریبأ در ده سانتی متری آن ها.»10

 این که خاصیت این همه توصیف چیست بحث جداگانه ای می طلبد اما اجمالأ نظر ژرار ژنت نظریه پرداز ادبی و نشانه شناس فرانسوی در مطلبی جالب و خواندنی با عنوان«روایت و توصیف»دراین مورد چنین است:

 «در مورد بعضی شکل‌های رمان معاصر که در ابتدا به مثابه تلاش‌هایی برای رها ساختن حالت توصیفی از جباریت روایت‌گری به نظر رسیده اند، این اطمینان نیست که بشود این تلاش‌ها را واقعاً به همین گونه تفسیر و تاویل کرد: اگر از این نقطه ‌نظر به آثار روب گریه بنگریم، آثار او شاید بیشتر شبیه کوششی به نظر آیند برای ساختن یک روایت ‌گری (یک داستان) به وسیله تقریباً انحصاری توصیفاتی که صفحه به صفحه به صورتی نامحسوس تغییر پیدا می‌کنند؛ چیزی که می‌تواند هم ترفیع استثنایی دادن به کارکرد توصیفی تلقی شود و هم تصدیق درخشان غایت روایی غیرقابل تقلیل آن.»*

 درتودرتو که منوچهر بدیعی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات نیلوفر به چاپ رسانده است، پیش از این با اسم «در هزارتو» با ترجمه ی مجید اسلامی توسط نشر نی منتشر شده بود.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 * منبع: www.tebyan.net