مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

اشتیاق ـ جنت وینترسن


 اشتیاق رمانی شبه تاریخی با مایه هایی از فانتزی، و به تعبیری دیگر در مایه های رئالیستی جادویی است. زمان داستان حدود بیست سال، از اواخر دوره ی کنسولی و آغاز امپراطوری ناپلئون تا چندی پس از مرگ او در تبعید در جزیره ی الب است.

داستان چهار فصل و دو شخصیت اصلی دارد؛ مردی فرانسوی به اسم آنری و زنی ونیزی به اسم ویلانل. راوی فصل های اول و سوم آنری است؛ فصل دوم توسط ویلانل روایت می شود و فصل چهارم را مشترکاً هر دو شخصیت روایت می کنند.

داستان در1804در شهر ساحلی بولون فرانسه در کنار کانال مانش شروع می شود. جایی که قوای فرانسه در کنار دریا اردو زده اند و خود را برای حمله به انگلستان آماده می کنند. آنری در این زمان جوانی نوزده ساله است که به تازگی به ارتش فرانسه پیوسته و به دلیل قد کوتاهش به جای خدمت رزمی سر از آشپزخانه ی اختصاصی ناپلئون در آورده است. آنری همچون بیشتر فرانسوی ها شیفته ی ناپلئون است و خدمت به او را افتخاری بی بدیل می شمارد.

آنری روزهایی که ناپلئون در بولون حضور ندارد بیشتر وقتش را با پاتریک و در برج دیده بانی اختصای او می گذراند. پاتریک کشیشی ایرلندی است که به دلیل چشم چرانی از کلیسا اخراج شده وسر از ارتش فرانسه در آورده است. یکی از چشمهای او قدرت دیدی فوق طبیعی در حد تلسکوپ دارد. پاتریک که می تواند جزئی ترین چیزها در فاصله ی چند کیلومتری تشخیص دهد، مأ مور تحت نظر گرفتن تحرکات انگلیسی ها در آن سوی دریاست.

فصل دوم به معرفی ویلانل اختصاص دارد. ویلانل تنها دختری در ونیز است که همچون قایقرانانِ مرد آن شهر که مشهور است می توانند بر آب راه بروند، انگشتان پاهایش پرده دار است. فصل دوم به لحاظ زمانی با فصل اول موازی است و همچون آن فصل در آغاز سال 1805 به انتها می رسد.

نقطه ی تلاقی اشخاص اصلی و عمده ی داستان امّا روسیه در زمستان سال 1812 است. در این زمان قوای فرانسه کمی پس از پیروزی ظاهری اولیه، در وضعیتی فلاکت بار در حال عقب نشینی از آن  کشور هستند. آنری، ویلانل و پاتریک در حال فرار با یکدیگر آشنا می شوند و به پیشنهاد ویلانل عازم ونیز می شوند. این که ویلانل چگونه سر از روسیه در آورده داستان جالبی دارد و از آن جالب تر ماجرای ارتباط عاشقانه ی او و آنری و سرنوشت آن است.

اشتیاق داستانی است با طرحی منسجم، فضاسازی و صحنه پردازی هایی قوی، اشخاص به خوبی ساخته و پرداخته شده و  قصه ای بسیار جذاب . ترجمه یکتاب کار عرفان مجیب است و  نشر برج آن را به چاپ رسانده است.