مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

سیاهاب


سیاهاب رمانی جذاب و خوشخوان است از جویس کرول اوتس .

از جالب ترین ویژگی های داستان، زمان بندی خاص آن است؛ زمان بندی رفت و برگشتی؛ همانند رفت و برگشت توپ اسکواش بین راکت بازیکن و دیوار. در این بازی بازیکن توپ را با راکت خود به دیوار مقابل می زند. توپ به دیوار می خورد و بر می گردد و بازیکن دوباره به آن ضربه می زند. دیوار روبرو در این داستان سانحه ای است که فصل کوتاه اول به آن اختصاص دارد: « تویوتای کرایه ای که سناتور آن قدر بی حوصله پشت فرمانش بود در جاده خاکی بی نام سرعت گرفته بود و سرپیچ ها با لغزش و وژ و وژ سرگیجه آوری می پیچید و بعد بی هیچ علامت اخطاری، معلوم نیست چطور از جاده منحرف شد و....».

زمان داستان، به دفعات به ماجرای سانحه اتومبیل می رسد وسپس به قبل باز می گردد، به کجا ؟ گاهی به دقایقی قبل مثل این که ضربه بازیکن از قدرت کافی برخودار نبوده و توپ به فاصله اندکی از دیوار بازگشته است، گاهی به فاصله ای دورتر، چند ساعت پیش از سانحه ودورترازآن، چند روز یا حتی چند سال پیش تر. گاهی ماتوپ را پس از برخود با دیوار و در مسیر برگشت می بینیم . این مواردی است که یک فصل با آن سانحه آغاز می شود و با فلاش بک به زمانی در قبل می رویم و گاهی عکس آن است، فصل از جایی دورتر(دیرتر) آغاز شده و به سانحه خاتمه می یابد. این بازی اسکواش با زمان را نویسنده در سراسر داستان انجام می دهد . چند بار؟ من شمارش نکرده می گویم، حد اقل ۲۵ بار در حجم حدود ۱۵۰ صفحه در۳۲ فصل. اگر این داستان را نخوانده اید  جدا توصیه می کنم آن را بخوانید و در حین خواندن تعداد دفعات اصابت توپ به دیوار را بشمارید و در خاتمه ببینید به اندازه من از آن یک استثنای گذر کوتاه داستان به پس از سانحه، به پشت دیوار، متاسف خواهید شد یا نه ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: سیاهاب ، جویس کرول اوتس، ترجمه ی مهدی غبرایی، نشر افق.