مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

زمان در رمان


در طرح اولیه ای که برای سلسله موضوعات در باره رمان داشتم، زمان در رمان می بایستی در بخش دوم می آمد. این که این موضوع اکنون و در بخش چهارم می آید عمدتاً به این دلیل است که طرحم چندین بار تغییر کرد. چیزی که در ابتدا در نظر داشتم، شامل مباحث اول و دوم این نوشته بود و بخش دوم تفصیلی بیش از آن داشت که اکنون دارد. مبحث سوم را می خواستم در بخش مربوط به راوی بیاورم و درعوض، ویژگی کرونومتری زمان روایت را که اکنون در پایان زمانِ روایت آورده ام قرار بود مبحثی مستقل باشد. مشکل دیگرم اسم گذاری این بخش واجزا آن بود که تا آخرین لحظات هم ادامه یافت.

«یان وات»، در مقاله ای که دربخش قبل به آن اشاره کردم، از نظرگاهی جالب به موضوع زمان در رمان پرداخته است. اجمال آن چه او می گوید این است که زمان در رمان تقویمی تر، ساعتی تر و مشخص تر از انواع ادبیات داستانی پیش از آن است. وات از جمله می گوید: « به عقیده ای. ام. فورستر، ادبیات از دیر باز توجه مفرطی به تصویر کردن "زندگی بر بنیاد ارزشها" داشت و این رمان بود که با تصویر کردن "زندگی بر بنیاد زمان"، وظیفه متمایزی بر وظایف ادبیات افزود.»

به موضوع زمان و ارتباط آن با متن می توان به طرق مختلف نگریست. برای مثال، سه زمانی را که من به تفکیک خواهم آورد، می توان به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم بندی نمود. در چنین نگرشی، زمان اول(زمان تحقق اثر) را می توان زمان بیرونی خواند چرا که مربوط به خواننده است و نه متن. به این ترتیب زمانهای دوم و سوم با توجه به ارتباط آنها با متن، درونی خواهند بود.

۱. زمان تحقق اثر

رمان چیزی است برای خوانده شدن و خواندن نیازمند صرف وقت است. همان گونه که یک قطعه موسیقی را نمی توان در لحظه شنید، به دلیلی مشابه رمان را نیز نمی توان در لحظه خواند. رمان در این ویژگی با شعر، موسیقی، تاتر و سینما مشترک است .

در دوران مدرن، هنراز نقش سنتی آن به عنوان واسطه صرف نمایش چیزی بودن، به شئی هنری ارتقاء مقام یافته است. پرسش جالبی که دراین زمینه برای مثال در مقایسه بین نقاشی و ادبیات مطرح می شود آن است که آیا یک جلد رمان را می توان همانند یک تابلوی نقاشی شئی هنری دانست؟ پاسخ من منفی است و دلیلم این است که تحقق(و نه ساخت) یک اثر تجسمی اعم از تابلوی نقاشی، مجسمه، یا حجم معماری وابسته به زمانی که صرف مشاهده آن می شود نیست؛ در حالی که شعر و داستان بدون صرف وقت توسط خواننده، محقق نخواهند شد. زمان تحقق اثر در رمان ـ چنان چه از نام آن پیداست ـ فرصتی است که رمان به عنوان اثری هنری برای محقق ساختن خود به آن نیازمند است.

در ادبیات کلاسیک در مبحث وحدت زمان گفته می شود، مدت وقوع حوادث موضوع یک نمایش نامه، باید حتی الامکان درحدود مدت زمانی باشد که برای اجرای آن بر صحنه لازم است. و توصیه می شود این زمان بیش از یک شبانه روز نباشد. اگر رمان را به نمایش نامه تشبیه کنیم، زمان تحقق رمان مشابه زمان اجرای نمایش بر صحنه است.

۲. زمان داستان

در مقایسه ی رمان و نمایش نامه، گفتم زمان تحقق رمان شبیه زمان اجرای نمایش بر صحنه است. در این مقایسه مدت زمان داستان، عینا مشابه مدت وقوع حوادث موضوع نمایش نامه است. برخلاف زمان اول(زمان تحقق اثر) که به خواننده مربوط می شود، زمان دوم صرفا در اختیار نویسنده است. آزادی خالق رمان در تعیین مدت زمان داستان گرچه مطلق نیست، بسیار زیاد است. این زمان از انواعی است که با ساعت و تقویم قابل اندازه گیری است و می تواند کسری از روز تا چندین سال باشد.

حجم یک رمان ارتباطی با مدت زمان داستان آن ندارد."میدان ایتالیا" اثر آنتونیو تابوکی چنانچه در مورد آن نوشته ام به رغم حجم اندک حدود۱۶۰صفحه ای، زندگی سه نسل از یک خانواده را در مدت زمان حدود ۱۰۰ سال در بر می گیرد. در حالی که "هفته مقدس" اثر لویی آراگون با حجم حدود ۸۰۰ صفحه ای، تنها داستانِ ماجراهایی است که در خلال هفته مقدس مسیحی(هجدهم تا بیست و پنجم مارس) در فرانسه سال ۱۸۱۵ رخ داده است.

۳. زمان روایت

 زمان روایت متفاوت از زمانِ داستان است برای مثال راوی می تواند داستانی را که از گذشته دور آغاز و در گذشته نزدیک خاتمه یافته است، به هریک از روشهای زیر، یا ترکیبی از آنها روایت کند.

ـ پاره هایی از داستان را به ترتیب تقویمی یعنی از گذشته دور به گذشته نزدیک انتخاب و نقل کند.

ـ برخلاف ترتیب تقویمی از گذشته نزدیک آغاز کند و سپس به گذشته دور برود.

ـ به تناوب پاره هایی از گذشته نزدیک و گذشته دور را در پی یکدیگر بیاورد.

زمان روایت، در بسیاری از رمانهایی که امروزه به عنوان کلاسیکها خوانده می شوند، زمان گذشته است. روایت این گونه رمانها در جایی از گذشته دور آغاز و در زمانی در گذشته نزدیک خاتمه می یابد و ترتیب پاره های آن، عموما تقویمی است. زمان روایت همچنین می تواند ترکیب گذشته و حال ، یا یکسره زمان حال باشد.

"فرار کن خرگوش"، اثر جان آپدایک، در زمان حال روایت می شود. شروع این داستان چنین است: «پسر ها دور تیر تلفنی که تخته و حلقه به آن نصب شده، بسکتبال بازی می کنند. پاها، فریادها. پاهاشان سنگریزه های پراکنده در کوچه را می کوبد و فریادهاشان هوای پاک و مرطوب ماه مارس و آسمان آبی آن سوی سیمها را می شکافد. هری خرگوش حین عبور از کوچه  با کت وشلوار می ایستد و تماشایشان می کند ... »

 این داستان پس از طی ماهها، در زمان حال و به این شکل پایان می یابد: « [هری خرگوش] دستانش بی اختیار بلند می شوند و وزش باد را بر گوشهایش حس می کند، و ضربه پاشنه هایش را بر پیاده رو که ابتدا سنگین است، اما بعد انگار به واسطه نوعی ترس شیرین و خواستنی سبک تر و سریع تر و خاموش تر می شود، و سر انجام می دود.آه: می دود. می دود.»

زمان روایت ویژگی جالب توجهی دارد که برای نشان دادن آن، پاراگراف اول «جنایت و مکافات » اثر داستایوسکی را انتخاب کرده ام:

«غروب گرم یکی از روزهای اوائل ژوئیه، جوانی از اتاق کوچک خود که آن را از ساکنان پس کوچه «س» اجاره کرده بود، به کوچه گام نهاد و آهسته با حالتی تردیدآمیز به سوی پل «ک» روان شد.»

این پارگراف حاوی چه اطلاعاتی است؟

اول: زمان، غروب گرم یکی از روزهای اول ژوئیه است.

دوم: اتاق کوچک اجاره ای جوان، در پس کوچه «س» واقع است.

سوم: مالک اتاق یکی از ساکنان کوچه «س» است.

چهارم: جوان به کوچه گام می نهد.

پنجم: حالت جوان آهسته و تردید آمیز است.

ششم: جوان به سوی پل «ک» روان می شود.

جملات اول، دوم، سوم و پنجم حاوی هیچگونه عملی نیستند. این جملات از نوع ترکیبات وصفی یا اضافی اند که دلالت بر انجام کاری یا رخ دادن اتفاقی ندارند. در مقابل؛ جملات چهارم و ششم انجام کاری توسط جوان ـ که گام گذاشتن به کوچه و حرکت به سوی پل «ک» است ـ را بیان می کنند.

آن ویژگی جالب توجه که گفتم این است که در جملات دسته اول، کرونومتر روایت خاموش است؛ درحالی که در دسته دوم، که در آن انجام کاری روایت می شود، آن کرو نومتر روشن شده است.

در هر داستان، کرونومتر روایت به تناوب روشن و خاموش می شود. در رمانهای کلاسیک که بیشتر رویداد گرایانه اند، حوادث زیادی رخ می دهد و کارهای زیادی انجام می شود. در این گونه رمانها کرونومتر روایت بیشتر روشن است تا مثلا در رمانهای موسوم به «رمان نو» که درون گرایانه تر و توصیفی ترند.

                                                        دی ۱۳۸۹