مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

حلبی آباد


حلبی آباد رمانی است از نویسنده ی مطرح و پرکار آرژانتینی معاصر، سزار آیرا.

شخصیت اصلی داستان مرد جوانی تنومند، ورزشکار و کودک صفت است به اسم ماکسی که کار مورد علاقه اش کمک داوطلبانه به فقرای کارتن جمع کن در انتقال بارشان به مقصد حلبی آبادی در حومه ی شهر بوئنوس آیرس است؛ محلی غریب با ساختاری ویژه و شبهایی ستاره باران از لامپهای روشن با برق دزدی که نویسنده در توصیف ویژگی های شهرسازی آن سنگ تمام گذاشته است.

ماکسی دچار شب کوری است و به قدری به خواب حساس است که از ساعتی به بعد در هر شرایطی خوابش می برد.

داستان شامل دو ماجرای مجزاست که در پایان در حلبی آباد با یکدیگر تلاقی می کنند. ماکسی عهده دار نقش اصلی در ماجرای نخست است و خواهر کوچکتر او، ونسا، شخصیت محوری ماجرای دوم است. دومین ماجرا قضیه ای پلیسی و مربوط به گونه ای مواد مخدر است که پلیس گمان می کند از طریق شبکه ای در حلبی آباد توزیع می شود. این ماجرا که با قتل دختری دانش آموز از هم مدرسه ای های ونسا در جایی پیش از زمان روایت آغاز شده، در پایان داستان به انتها می رسد.

حلبی آباد رمانی واقع گرایانه است که  در داستان سرایی) یا به قول خود نویسنده در مؤخره ی کتاب، قصه گویی9 اثری موفق است. از ویژگی های جالب داستان توصیفات سینمایی برخی از صحنه های آن مثل صحنه ی پیاده شدن خانم قاضی از اتوموبیل است که مترجم در همان مؤخره از جهاتی دیگر به آن توجه داده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: حلبی آباد، سزار آیرا، ترجمه ی وندادجلیلی، نشر چشمه.