مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

هفته مقدس


هفته مقدس اثر لویی آراگون را  به دو دلیل می توان «جنگ وصلح» فرانسوی دانست. دلیل اول آن است که تعداد اشخاص زیاد این داستان گرچه از شاهکار تولستوی کمتر است ولی با کمتر اثر دیگری قابل قیاس است و دوم این که این داستان ـ با فاصله چند سال ـ ادامه ماجرای ناپلئون است که تهاجم او به روسیه دستمایه ی تولستوی در خلق جنگ و صلح بوده است.

ناپلئون پس از یک سال تبعید در جزیره الب در هفته مقدس ـ هجدهم تا بیست و پنجم مارس ـ سال ۱۸۱۵ مخفیانه پا به خاک فرانسه گذاشته و به سوی پاریس شتافت. هفته ی مقدس در برگیرنده حوادث منتهی به استقرار ناپلئون در پاریس و فرار لویی هجدهم به انگلستان است.

آراگون این حادثه تاریخی را به قول مترجم، دستاویز نوشتن هفته مقدس قرارداده است که خود مایل نیست آن را اثری تاریخ نگارانه بدانیم. اودر این باره می گوید: « همه این حوادث راستین تاریخی را چنان کاویده ام که گویی هیچکدام از این وقایع در سال ۱۸۱۵ رخ نداده است.  سرچشمه این حوادث در من و منحصرا در تجربه من است. این قصه، قصه آزمون من و امروزی است. »

آراگون بیش و پیش از آن که نویسنده با شد، شاعر است. بیان شاعرانه او در فصل دوازدهم، همزمان با اوج گرفتن داستان قوی تر و پررنگ تر می شود . دراین فصل پس از آن که دو افسر سواره نظام، یکی از جبهه امپراتور ـ ناپلپون ـ و دیگری از جبهه پادشاه ـ لویی هجدهم ـ روبروی یکدیگر قرار می گیرند و حادثه ای باعث رم کردن اسب یکی از آن دو و زمین خوردن و مصدو میت شدید او می شود آراگون گاه تمام قد در قامت یک شاعر ظاهر می شود : « ... شانه های آفتاب زلف درختان را نوازش خواهد کرد ... گلهای بنفش در میانه سبزینه کمرنگ جگنها با آن جوانه های فندقی تازه رخ نموده اند...»

هر یک از دو افسر در واقع نماینده  بخشی از فرانسه دو پاره شده بین پادشاه و امپراتور اند. از ابتکارات جالب آراگون آن است که این دو افسر پیش از آن، در یک تابلوی نقاشی ، یکی مدل بدن و دیگری مدل سر تصویر افسر سواره نظامی سوار بر اسب بوده اند. جمله ای که افسر وفادار به پادشاه ـ و مدل سر در آن تابلو ـ هنگام سپردن پیکر دشمن مجروح خود به پزشک معالج می گوید، در واقع اشاره ای است به همین تابلو؛ « دکتر اینو عین تن خودم  به دست شما می سپارم...»

آن نقاش که خود یکی از شخصیتهای محوری داستان است، « تئودور ژریکو» است؛ نقاش برجسته فرانسوی قرن نوزدهم و از بنیان گذاران مکتب رمانتیسیسم در نقاشی، و آن تابلو اثری است به نام افسر سوار نظام امپراطوری، «The Charging Chasseur» ـ یا چنانچه در کتاب راهنمای موزه لوور آمده است؛ « An officer of  the imperial horse guards charging » ـ که ژریکو آن را تحت تاثیر روبنس خلق نموده و با آن در بیست ویک سالگی به شهرت رسیده است.

 ژریکو نقاش مشهور اسبها و سوارکاران، دیوانگان و سرهای بریده و به علاوه خالق تابلوی بسیار مشهور و عظیم ـ حدود سی و پنج متر مربعی ـ کلک مدوسا «The Raft of the Medusa » است .

در هفته مقدس لویی آراگون هر از چند گاه، راوی را از دانای کل به اول شخص مفرد (نویسنده) ،یا بالعکس تغییر می دهد . او در فصل دهم با گفتن این  جمله؛ « ای داد و بیداد باز می خواهم  کاری بکنم که نباید کرد...» به ذکر داستانی از زندگی خود در سال ۱۹۱۹ ـ در سن ۲۲سالگی ـ می پردازد . درآن تاریخ اوبه عنوان پزشک در یکی از بخش اشغالی آلمان ـ توسط فرانسه ـ اقامت داشته است و از آن داستان، می توان دریافت که تحولات روحی تئودور ژریکوی نقاش در خلال داستان هفته مقدس، در واقع روشن کننده تحولی است که لویی آراگون شاعر دادائیست و سوررئالیست را به شخصیتی سیاسی و متعهد تبدیل نموده است.

آراگون در فصل ۱۳ نیت خود را از خلق این اثرخواندنی، حجیم و چند لایه  چنین بیان کرده است: « مقصود اول من از نگارش این کتاب آن بود که مقایسه بین دوره های غیر قابل مقایسه را بکوبم و نفی کنم. چیزی ابلهانه تر و مسخره تر از این نیست که گذشته را از روی حال داوری و توجیه کنیم. نادرست تر و خطرناک تر از این کاری وجود ندارد... سرباز سال ۱۸۱۵ با سرباز سال ۱۹۴۰ فرق دارد. حتی اگر دور نما و آشفتگی عقب نشینی شبیه به هم باشند. چون تضاد های آن با تضاد های این فرق دارد، زیرا مفهوم واژه ها از آن دوره به این دوره دگرگون شده است. مثلا در سال ۱۸۱۵ هنوز کاملا عادی شمرده می شد که دست محکومی را قبل از اعدام با تبر ببرند. در آن دوره هنوز در برابر مفهوم ملیت مفهوم دیگری وجود نداشت که با آن معارضه کند... واژه انسانیت بی معنی بود. جنگ فقط وقتی جنایت شمرده می شد که آن را باخته باشند و غیره. »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: هفته مقدس، ترجمه ی محمد تقی غیاثی، انتشارات ناهید.