مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

ترجیح می دهم که نه(بارتلبی محرر)


بارتلبی محرر اثر هرمان ملویل در زمره ی شاخص ترین و بحث برانگیزترین داستان های کوتاه آمریکایی است و شخصیت اصلی آن، بارتلبی، از جالب ترین و بیاد ماندنی ترین مخلوقات عالم ادبیات است.

داستان در نیمه ی قرن نوزدهم نوشته شده و غیر تقویمی است. راوی بدون اسم داستان صاحب کار یا رئیس بارتلبی است که وکیل و صاحب دفتر اسناد رسمی است. تا پیش از استخدام بارتلبی تعداد کارمندان دفتر او سه نفر است؛ دو نفر محرر ملقب به بوقلمون و منگنه و یک پادو با عنوان زنجبیل. بوقلمون و منگنه مکمل یکدیگرند. بوقلمون که از صبح تا ظهر حال و روزش خوب است با فرا رسیدن ظهر اوضاعش به کل به هم می ریزد و به موجودی غیر قابل تحمل و به لحاظ کاری پر اشتباه تبدیل می شود و منگنه درست به عکس او صبح را بسیار افتضاح شروع می کند و به ظهر که می رسد تازه وضع و حالش عادی می شود.

با ازدیاد حجم کار دفتر، وکیل  برای استخدام یک محرر جدید آگهی می دهد. در پاسخ به آگهی، مرد جوانی به دفتر مراجعه می کند که راوی ظاهرش را با این عبارات توصیف می کند:« آراستگی رنگ باخته، نزاکت رقت انگیز، تنهایی و پریشانی علاج ناپذیر.» او بارتلبی است.

وکیل، بارتلبی را در پشت یک پرده در نزدیک ترین موقعیت به خودش مستقر می کند. بارتلبی در شروع مقدار خارق العاده ای کار انجام می دهد. شب و روز یک بند می نویسد؛ در سکوت، بی روح و رمق و ماشین وار. وضع بدین منوال است تا آن که یک روز رئیس او را برای مقابله کردن سندی که خودش نوشته فرا می خواند. وکیل آنقدر به اطاعت فوری دستورش مطمئن است که بدون آن که سرش را بلند کند دستش را که سند در آن است دراز می کند تا بارتلبی آن را بگیرد .اما بارتلبی بدون آن که از پس پرده ای که او را از رئیسش جدا می کند تکان بخورد از همان پشت پاسخی می دهد که همه ی شهرتش وابسته به آن است و شخصیتش بدون آن غیر قابل تصور است. اومی گوید :« ترجیح می دهم این کار را نکنم.»

وکیل ابتدا از پاسخ بارتلبی میخکوب می شود و سپس با خودش فکر می کند شاید جواب را درست نشنیده یا شاید بارتلبی متوجه منظورش نشده است. بنابر این هیجان زده از جایش بر می خیزد و خطاب به بارتلبی می گوید: «منظورتان چیست؟ نکند عقلتان ضایع شده! از شما خواهش می کنم این سند را با من مقابله کنیدـ بگیریدش» و سند را به سمتش پرتاب می کند. و بارتلبی چه می کند؟ جمله ی خود را تکرار می کند: « ترجیح می دهم این کار را نکنم.»

در حدس زدن عکس العمل وکیل دچار خطا خواهیم شد اگر وضعیت بارتلبی را حین ادای این جمله ندانیم. او کاملأ خونسرد است وهیچ نشانی از تلاطم درونی در چهره اش دیده نمی شود. نه ذره ای تشویش، نه خشم، نه ناشکیبایی یا گستاخی.هیچ چیز عادی و انسانی که در عدم تمکین یک زیردست از رئیسش ممکن است انتظار برود در حالت و رفتار و گفتار بارتلبی دیده نمی شود. بنابر این رئیس دچار فلج تصمیم گیری می شود و به جای اخراج بارتلبی قدری می ایستد و به او خیره می شود که مشغول نوشتن است و بر می گردد و تصمیم می گیرد که فعلأ قضیه را فراموش کند تا بعدأ سر فرصت به آن بپردازد.

پیش از آن که وکیل فرصت کند تا به قضیه بپردازد بار تلبی بازهم از این عبارت برای نشان دادن عدم تمایلش به اجرای دستور یا پیشنهاد رئیسش استفاده می کند آن هم نه یک بار و دوبار بلکه چندین و چند بار و عکس العمل وکیل هر بار همان است که در نخستین مواجهه با این پاسخ بود، یعنی عصبانیت و دیگر هیچ.

ژیل دلوز در یادداشت مفصلش با عنوان «بارتلبی، یا یک فرمول» که از آخرین نوشته های اوست و یکی از سه ضمیمه ی کتاب در ترجمه ی اخیر است، تجزیه و تحلیل جالب، گاه دشوار و در مجموع خواندنی دارد از پاسخ بارتلبی. برخی از ویژگی های این پاسخ در تفسیر دلوز چنین اند:

ـ این پاسخ در موقعیت خاص آن، یعنی موقعیت مواجهه با دستور رئیس، پاسخی فلج کننده است. اگر بارتلبی بطور ساده از دستور رئیسش سرباز زده بود می شد او را متمرد و سرکش به حساب آورد و اخراجش کرد ولی فرمول بارتلبی مانع از هرگونه واکنشی می شود.

ـ بارتلبی با گفتن « ترجیح می دهم که نکنم» از انجام کاری خودداری نمی کند بلکه او صرفأ کاری را که انجامش را دوست ندارد پس می زند و در عین حال چیز دیگری را هم ترجیح نمی دهد. یعنی برای مثال او نمی گوید «ترجیح می دهم به جای مقابله کردن به رونویسی ادامه بدهم» بلکه تنهامی گوید: ترجیح می دهم این کار را انجام ندهم».

ـ جمله ی بارتلبی مسری است و اندک اندک جایش را در گفتار رئیس و همکاران او باز می کند.

بارتلی موجودی ویژه است. اوآدمی بدون هرگونه گذشته ی قابل ارجاع و بدون آینده است؛ وقتی وارد جایی شد دیگر هرگز به میل و اراده ی خود از آنجا خارج نمی شود؛ تنها و تنها غذایش شیرینی زنجبیلی است؛ و بالاخره در پاسخ هر دستور، پیشنهاد یا درخواستی فقط می گوید ترجیح می دهد آن را انجام ندهد. در مورد او تنها این شایعه ی قابل تأمل وجود دارد که شاید کارمند دون پایه در دفتر نامه های بدون صاحب بوده است.

بارتلبی محرر که اسم کامل آن «بارتلبی محرر: داستانی از وال استریت» است را کاوه ی میر عباسی با عنوان« ترجیح می دهم که نه» به فارسی ترجمه کرده و کتاب نشر نیکا به همراه سه مقاله یا جستار فلسفی چاپ و منتشر کرده است. این داستان چند ترجمه ی فارسی  دیگر هم دارد.