مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

سلوک


برای دخترم که سلوک را به پیشنهاد و در همراهی با او خواندم.

 

 سلوک اثرمحمود دولت آبادی ـ که یکی از آخرین رمان های او و یکی از بحث برانگیزترین آنهاست ـ را می توان گفت داستان عشق پیرانه سر است. شخصیت اصلی داستان، قیس، در میانسالی دل به دختری جوان و به مراتب کم سن وسال تر از خود می بازد و یازده سال به پای او می ماند. زمان روایت چیزی کمتر از یک شبانه روز در دهه ی هشتاد، یا بطور دقیق سال 1377 است و زمان داستان اصلی یازده سال، منتهی به زمان روایت را در بر می گیرد. داستان فاقد فصل بندی است و به صورت یک تکه و به سبک جریان سیال ذهن درفضایی سنگین، ابهام آمیز و سوررئال روایت می شود.

قیس در شروع داستان با چمدانی نسبتاٌ سنگین در دست و شال گردنی مزاحم به دورگردن در شهری اروپایی در حال پرسه زنی است. او مرد دیگری را از پشت سر می بیند که کمی بعد معلوم می شود همزاد یا سایه ی خود اوست. مرد دوم وارد گورستانی می شود و روی نیمکتی می نشیند.  قیس همان کار را انجام می دهد. مرد دوم پس از چندی در حالی که دستنوشته هایی را روی نیمکت جا گذاشته گورستان را ترک می کند. قیس دستنوشته ها را بر می دارد و راهی کافه ای در نزدیکی منزل دوستش می شود که مقصد اوست. قیس بی خبر از دوست یادشده عازم سفر شده و هنگامی که به منزل او می رسد با در بسته مواجه می شود. او در حال وقت کشی است تا دوستش به منزل باز گردد و در این حین گذشته و خاطرات خود را مرور می کند.

سلوک فاقد طرح و بدون نقطه ی اوج مشخص است و از همان نخستین سطرها نشان می دهد که به لحاظ  شیوه ی روایت با سایر آثار دولت آبادی تفاوت دارد. ساختار روایی سلوک شامل چهار جزء است که گاه تمیز دادن آنها از یکدیگر دشوار است. دو جزء این ساختار شامل روایت دو راوی شخصیت است که عبارتند از قیس و معشوقه ی او نیلوفر که در اواخر داستان به جمع راوی ها می پیوندد. دو جزء دیگر عبارتند از روایت دانای کل و یادداشت های همزاد قیس که روی نیمکت جاگذاشته و با حروف ایتالیک در متن مشخص شده است.

زبان سلوک زبانی نسبتأ سخت و سنگین و غیر معمول برای زمانه و آدمهای آن است و داستان ارجاعات زیادی به قصه های های عرفانی و عاشقانه ی کلاسیک و به ویژه لیلی و مجنون دارد. تأثیر قصه های قدیمی بر انتخاب اسامی  تمثیلی و نوعاً نامأنوس شخصیت های داستان نیز آشکار است؛ اسامی مثل قیس که همنام قیس بن ملوح عامری یا همان مجنون افسانه ای انتخاب شده، یا سنمار (پدر نیلوفر) که چون معمار است نام  معمارمعروف رومی سازنده ی کاخ خورنق بر او گذاشته شده است.

سلوک نخستین بار در سال 1382 توسط نشر چشمه به چاپ رسیده و تاکنون چندین نوبت تجدید چاپ شده است