مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

مثلا برادرم


در محله های مسکونی شهر برلین که قدم می زنید، اینجا و آنجا موزائیک های برنزی کوچکی ـ در ابعاد حدود ۱۰*۱۰ سانتیمترـ جلب نظر می کنند که در سنگفرش پیاده رو ها کار گذاشته شده اند. بر روی این موزائیکها چیزهایی نوشته شده است که از فاصله نزدیک می شود خواند:

اینجا زندگی می کرده است

نام ونام خانوادگی

تاریخ تولد

تاریخ تبعید

محل ـ وگاه ـ تاریخ مرگ

این موزائیکها در واقع نشانه های یادبود یا سنگ مزار افرادی است که از خانه هایی در همان نزدیکی به اردو گاههای مرگ اعزام شده اند. این علائم یاد آور چیزی هستند که مهمترین مسئله زندگی و ادبیات آلمان پس از جنگ دانسته می شود؛ مسئولیت و تقصیر جمعی در قبال اتفاقات دوران سیاه حاکمیت نازی ها.

در ادبیات آلمان، زندگی تحت سلطه فاشیستها و جنگ،  نه تنها مسئله نویسندگان نسل هاینریش بل و گونترگراس که شخصا درگیر آن بوده اند ؛ بلکه مسئله نسل پس از آنان نیز هست که اووه تیم نویسنده مثلا برادرم ، یکی از آنها است. تنها تفاوت بین نویسندگان نسل قبل آلمان با امروزی ها این است که آنها سهم خود را در استقرار فاشیسم و مصائب ناشی از آن به پرسش می گرفتند و اینها سهم پدرانشان را.

«این فقط پدرم نبود که باخته بود. همراه او نظام ارزشی جمعی باخته بود و او خود، مثل خیلی های دیگر ـ مثل تقریبا همه، به استثنای آن گروه اندکی که مقاومت کرده بود ـ در روند تخریب این ارزشها شرکت داشت. عکس العملی که[پس از جنگ] نشان می دادند یا لجبازی بود یا سرکوب روانی.» ۱۱۷

اووه تیم متولد ۱۹۴۰ است. برادر بزرگ او کارل هاینتس که عضو یکی از واحدهای رزمی اس. اس. بوده، در سال ۱۹۴۳ طی نبردی در اوکراین کشته شده است. تنها خاطره اووه تیم از برادرخود، تصویری جزئی و مربوط به سه سالگی اوست:

«... بالای گنجه دیده می شود: یک دسته موی بور. باید کسی آن پشت قایم شده باشد. می آید بیرون، برادرم، به هوا بلندم می کند. از صورتش چیزی یادم نیست، از لباس هایش هم چیزی یادم نیست، شاید یونیفورم پوشیده بود. اما آن صحنه  کاملا واضح است: همه دارند نگاهم می کنند، آن موهای بور پشت گنجه را کشف کرده ام، بعد هم این احساس، به هوا بلند می شوم ـ  شناورم. این تنها خاطره از برادر شانزده سال بزرگ ترم است...»

هم زمان با اعلام خبر کشته شدن کارل هاینتس ، لوازم او را نیز تحویل خانواده می دهند:

«سرکار خانم تیم!

اشیای زیر متعلق به پسر شما، جمعی یگان حمله اس.اس.، کارل ـ هاینتس تیم که در ۱۶/۱۰/۱۹۴۲ در جبهه کشته شده، واصل شده است:

۱۰ عکس برقی

۱ شانه

۱ تیوب خمیر دندان

۱ بسته توتون

۱ دفتر یادداشت

۱ مدال مجروحین جنگ

...

چندین نامه و کاغذ نامه نگاری

...

این اشیا به پیوست برای شما ارسال می شود.

هایل هیتلر!

امضا[ناخوانا]

فرمانده یگان اس.اس.»۴۱

اووه تیم که نهایتاً وسایل برادر را به ارث می برد، در کتاب خود با استفاده از نامه ها و یادداشتهای پراکنده وگاه تلگرافی و نامفهوم او ـ و به کمک خاطرات خود ـ در طرحی سریع، فشرده و تاثیر گذار، گذشته او، خانواده خود و نهایتا جامعه آلمانی تحت سلطه نازی ها را مورد کاوش و پرسش قرار می دهد، و در پایان چاره ای نمی یابد جز این که بر آنچه گذشته بگرید:

« انگار که باید تمام آن اشکهای فروداده را بیرون بریزم. انگار باید گریه گنم برای ندانستنِ، برای نخواستن به دانستنِ مادرم، پدرم،برادرم. گریه کنم برای آن چه می توانستند بدانند ـ باید می دانستند. دانستن در همان معنی زبان آلمانی باستان، از ریشه: دیدن، پی بردن. آنها نمی دانستند، چون نمی خواستند ببینند، چون نگاه بر می گرداندند. برای همین هم ادعای مکررشان محق جلوه می کند: ما اصلا نمی دانستیم. نمی خواستند ببینند، نگاه برگردانده بودند.»۱۵۶ 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مثلا برادرم، اووه تیم، ترجمه ی محمود حسینی زاد، نشر افق.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد