مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

حکومت نظامی


حکومت نظامی رمانی است از نویسنده ی سرشناس شیلیایی خوسه دونوسو.

شخصیت اصلی داستان خواننده و نوازنده ی مشهوری به اسم مانونگو وراست که پس از کودتای 1973 شیلی همچون خود دونوسو به تبعیدی خود خواسته می رود. او در اروپا با تبدیل شدن به صدای مردم کشورش به شهرت و محبوبیت دست میابد. ورا که  نویسنده در شخصیت پردازی او از خواننده ی مشهور هم وطنش ویکتور خارا الهام گرفته، پس از فروکش کردن تب و تاب ناشی از کودتا و خارج شدن تدریجی شیلی از سرتیتر اخبار روز، اندک اندک اهمیت و شهرت خود را از دست می دهد و دچار بحران هویت می شود. او احساس می کند دیگر توان خواندن از اعماق جان خود را از دست داده و صرفاً تبدیل به عروسکی قیمتی شده است.

ورا که مصائب سالیان پس از کودتا را تجربه نکرده به قول خودش فکر می کند دردناک ترین قسمت تاریخ نسل خود را از دست داده و اسیر دغدغه ی تاریخی است که درکش نکرده و به همین سبب احساس می کند آدمی شقه شقه شده و ناتمام است. او پس از دوازده سال دوری تصمیم می گیرد برای چند روز به وطنش باز گردد تا ببیند می تواند آن تکه پاره ها را پیدا کند یا مثل مارمولکی که دمش را از نو می سازد دوباره بسازدشان.

در سفر به شیلی که هنوز تحت مقررات حکومت نظامی است ورا پسر نوجوانش را به همراه دارد که متولد و بزرگ شده ی فرانسه است و از زبان اسپانیایی سرزمین پدری خود چیزی نمی داند. او به محض ورود به سانتیاگو باخبر درگذشت ماتیلدا، همسر محبوب شاعر کبیر کشورش، پابلو نرودا مواجه می شود. او فرزندش را در هتل می گذارد و خود سراسیمه به خانه ی نرودا می شتابد و در آ نجا با تعدادی از دوستان و آشنایان سابق خود روبرو می شود که در تدارک مراسم تشییع ماتیلدا هستند و دو تن از آنان؛ یک انقلابی سابقِ اکنون الکلی و در حال فرو پاشی و زنی مبارز و جسور در تعیین مسیر آتی زندگی او نقشی اساسی ایفا خواهند نمود.

حکومت نظامی اثرحجیمی پرکشش و پرماجرا و در عین حال عمیقاً درون گرایانه است که تنها در یک شبانه روز می گذرد. کتاب ترجمه ی عبدالله کوثری است و توسط نشر نی به چاپ رسیده است.

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1400/06/20 ساعت 18:24

سلام بر مداد گرامی
اینکه به تدریج شیلی از سرتیتر روزنامه‌ها خارج شد واقعاً نعمت بزرگی بود. این باقی ماندن در سرتیتر اخبار را ما با گوشت و پوست خودمان حس کرده‌ایم که چه مکافاتی است! اما در همین داستان هم اگر این اتفاق (خارج شدن از صدر اخبار) نیافتاده بود و عزم خروج از این لیست وجود نداشت هیچگاه شخصیت اصلی داستان جرئت نمی‌کرد برای ترمیم تکه پاره‌های هویتی به وطن بازگردد.
از این نویسنده باغ همسایه را دارم.

درود بر میله بدون پرچم
از زاویه ای که مطرح کرده ای خارج شدن از سرتیتر اخبار اتفاق مثبتی است. البته وقتی شخصیت اصلی پا به شیلی می گذارد آنجا هنوز حکومت نظامی است.
هر دو کار خواندنی اند و احتمال می دهم به حکومت نظامی نمره بیشتری بدهی تا باغ همسایه.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد