مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

غول مدفون


غول مدفون هفتمین و از مشهورترین رمان های کازئو ایشی گوروست.

داستان اثری فانتزی است که در انگلستان قرن ششم می گذرد و پس زمینه ی تاریخی آن شکست ساکسون ها از بریتون ها به رهبری شاه آرتور افسانه ای است.

شخصیت های اصلی داستان، بئاتریس و اکسل، زن و شوهر مسنی از طایفه ی بریتون و از اهالی دهکده ای دورافتاده و ابتدای اند. مردم دهکده مثل اکثرقریب به اتفاق  آدم های زمانه افرادی با  حافظه ای بسیار کوتاه مدت اند که  چیزی از گذشته ی دور به یاد نمی آورند. در آن بین تنها کسی که گهگاه چیزهایی سایه مانند وبسیار مبهم از گذشته به یادش می آید اکسل است. علت فراموشی آدمها بخارات متصاعد از ماده اژدهایی به اسم کِوِریگ است که با داستان شاه آرتور و تدابیر او برای انگلستان پس از خود مربوط می شود و تلاش برای یافتن آن، عامل اصلی پیش برنده ی داستان است.

اکسل و بئاتریس تصمیم می گیرند دهکده را ترک کنند و به جستجوی فرزند پسری بروند که نه نامش را به خاطر دارند و نه به درستی می دانند کجا زندگی می کند. آنها پا در راه می گذرند و در این اثنا با شهسوار پیری( یادآور دن کیشوت) به اسم سِرگوین که از بستگان و یاران شاه آرتور  است و جنگجوی جوانی به اسم ویستان آشنا می شوند که هر دو(به دلایلی کاملأ متفاوت) در پی یافتن اژدهای عامل فراموشی اند.

موضوع محوری داستان گناه و فراموشی است. پرسشی که در طول داستان بارها توسط اکسل مطرح می شود این است که آیا فراموشی واقعاً اتفاقی بد و نامطلوب است؟ در مقیاس جمعی به نظر می رسد آرامش برقرار شده در انگلستان پس از شاه آرتور وابسته به عدم یادآوری فجایع جنگ گذشته بین بریتون ها و ساکسون ها باشد و در مقیاس فردی، اکسل که در حد پرستش عاشق بئاتریس است، نگران است که مبادا در گذشته ی او و همسر محبوبش چیزی باشد که یادآوری آن به مناسبات عاشقانه ی آنان لطمه بزند.

غول مدفون ترجمه ی امیر مهدی حقیقت است و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. 

نظرات 1 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1401/01/06 ساعت 00:43

سلام بر مداد گرامی
سال نو مبارک به امید سلامتی و سالی سرشار از شاهکار های خواندنی
فراموشی از منظری واقعا چیز خوبی است و لازمه زندگی اجتماعی... مولانا در باب غفلت نکته پردازی های نغزی دارد :
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
هنوز یکی دو تا ایشی گوروی نخوانده در کتابخانه دارم اما امیدوارم به این کتاب هم برسم.

سلام و درود
سال نو بر شما و خانواده ی محترمتان فرخنده و مبارک باشد. برایتان در سال پیش رو سلامت ، شادکامی و خواندنی های بسیار آرزودارم.
زاویه ی نگاه ایشی گورو به موضوع، زاویه جالب و درخور تأملی است. بعد از این کار "وقتی یتیم بودیم "را خواندم و فعلا پرونده ی ایشی گورو را بستم.
فرمایش مولانا عین مطلب است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد