مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

خودخوار


خودخوار رمان کوتاه گروتسکی است از نویسنده ی جوان آرژانتینی، روکه لارکی.

داستان در دو بخش نسبتاً مجزا به فاصله ی زمانی بیش از صد سال می گذرد. زمان بخش نخست سال 1907 و مکان آن بیمارستانی در حومه ی بوئنوس آیرس است.

راوی بخش نخست، دکتر جوانی است به اسم کوئینتانا. ماجرای اصلی این بخش از مقاله ای شبه علمی در مورد اعدامیان با گیوتین در جریان انقلاب کبیر فرانسه شروع می شود. در آن مقاله ادعا شده است که در سرهای جداشده با گیوتین برای مدت نه ثانیه عکس العمل هایی مشاهده می شود. مدیر بیمارستان برای تحقیق در صحت وسقم موضوع گیوتینی با مقیاسی کوچک ساخته است که در آن به جای آدم از اردک استفاده می شود. گیوتین جعبه ای است با سوراخی دایره ای شکل در وسط که در کنارش لغت«پَس» نوشته شده است. دو طرف جعبه با تصاویری از لویی شانزدهم و ماری آنتوانت تزئین شده که در کنار آنها در طنزی آشکار دو کلمه ی «می اندیشم» و «هستم» به چشم می خورد. سر اردک مورد آزمایش که از او به عنوان «اردک دکارتی» یاد می شود درون سوراخ قرار می گیرد و بافشار دادن اهرمی به سرعت از تنش جدا می شود. چشمان اردک برای چند ثانیه پس از قطع ناگهانی سر همچنان باز می ماند و صدایی از آن خارج می شود. پزشک مسئول پروژه معتقد است اگر این آزمایش بر روی انسان انجام شود در آن نه ثانیه ی کذایی می شود به راز زندگی  پس از مرگ پی برد.

بیمارستان برای پیدا کردن داوطلب برای آزمایش نقشه ای پیچیده و مرحله بندی شده طرح می کند و پزشکی که بتواند داوطلبانی بیشتری جذب کند، می تواند روی ترفیع شغلی خود حساب کند. داوطلبان بی سواد به باسوادها ترجیح داده می شوند. «خوبی کارکردن با بی سوادها این است که بعد از مرگشان حتماً حرف های بی پرده و صادقانه تری می زنند تا این آدم های با سواد و لفظ قلم که حتی بعد از بریده شدن سرشان هم باز می خواهند عصا قورت داده و بی روح وِر وِر کنند.»

در بخش نخست از ماده ای رونمایی می شود که از گیاهی نادر به اسم خود خوار به دست می آید. خودخوار گیاهی است که شیره اش لاروهایی میکروسکپی تولید می کند. این لاروها  گیاه را می بلعند و ذراتی کوچک از آن باقی می گذارد که در خاک باقی می ماند و رشد می کند و گیاهی جدید را بوجود می آورد. شیره ی گیاه به صورت پودر دارای ماندگاری بسیار بلند مدت است و می تواند هر نوع گیاه و جانوری را تجزیه کند. شیره ی مزبور بناست برای امحای اجساد داوطلبان استفاده شود و همین ماده است که حلقه ی اتصال بخش اول به دوم است.

زمان بخش دوم که حجم آن حدود نصف بخش قبل است سال 2007 و راوی آن هنرمندی تجسمی است. قالب این فصل، نامه نگاری است و در آن هنرمند یاد شده در حال پاسخ دادن به نامه ی زنی به اسم لینداست که پایان نامه ی دکترای خود را در مورد او نوشته است.

هنرمند مزبور یک همکار دارد که به اتفاق او چیدمان هایی را از اندام های انسانی در شهرهای مختلف برگزار می کنند و در دنیایی که مبهوت کننده ترین اتفاقات هم در آن به سرعت تازگی خود را از دست می دهند، برای حفظ شهرت و ماندن روی صحنه تا آن جا پیش می روند که به فکر استفاده از اعضای جداشده ی خود برای خیره کردن تماشاگران و منتقدان استفاده کنند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: خودخوار، روکه لاراکی، ترجمه ی نوشین سلیمانی، انتشارات نیماژ.

نظرات 4 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1402/08/14 ساعت 17:56

سلام بر مداد گرامی
آرژانتینی‌ها واقعاً در زمینه ادبیات حرکت رو به رشدی دارند... پارسال نسخه‌ی اولیه از یک داستان گروتسک آرژانتینی خواندم که آن هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت... این هم طرح خلاقانه‌ای دارد!

سلام و درود
بد نبود می فهمیدیم در آمریکایی لاتین و از جمله آرژانتین چه می گذرد که ادبیاتی چنین متنوع و غنی تولید می کند. ضمنا کاش می دانستیم متوسط تیراژ رمان های جدید در آن کشور چقدر است.

باکونین 1402/08/19 ساعت 23:32

درود به شما
لذت بردم وقتی نام خودخوار رو بالای صفحه دیدم. چقدر عالی نوشتید
این رمان باعث شد که من در حسرت کارهای دیگر این نویسنده بسوزم
عالی خوندید و دقیق نوشتید.

اخیرن رمانی خوندم از ایرلند به نام تاریکی که واقعا مهجور مونده در ایران مثل باقی آثار خوب و بزرگ
رمان زاویه دید خطابی یا دوم شخص داره و انتخاب این زاویه دید برای روایت یک ریسک بسیار بزرگ برای نویسنده ست به خصوص وقتی حجم اثر قراره از یک داستان بلند بیشتر بشه اما این نویسنده‌ی ایرلندی این هموطن(نظر من جغرافیاست) با جویس و بکت که انتشارات آوای مکتوب ازش پنج رمان منتشر کرده واقعا نویسنده‌ی بزرگیه
و بااینکه پنج اثر شاخص از اون منتشر شده ولی نامی ازش در ایران نیست
اگر مایل بودید یک رمان با روایت خاص بخونید از نویسنده ای که حد و اندازه ش از نوبلیست های اخیر بالاتر بوده، بهتون تاریکی رو پیشنهاد میکنم.
نمی‌دونم علاقه به سریال دارید یانه اما دو سریال هست که فکر میکنم میتونن مدتها ذهنتون رو اسیر خودشون کنن، یکی سریال the OA و دیگری سریال the devil's hour

یکی نظریه ای خارق‌العاده درباره دژاوو ست و زنی که هرشب ساعت سه و سی و سه دقیقه از خواب می پره
و دیگری درباره چهارجوانه که توسط یک پروفسور دزدیده شدند که چند روزی یکبار آنها را برای چند دقیقه میکشد و تجربیات و شهود آنها را برای پروژه خودش یادداشت میکند در این بین این چهار نفر به کشفی دست پیدا می‌کنند و الخ...

سلام و درود فراوان
این کتاب را به لطف خود شما خواندم و از خواندنش هم لذت بردم. امیدوارم کارهای بیشتری از این نویسنده ببینیم. یادداشتم می توانست مفصل تر باشد چرا که در مورد سبک نوشتاری آن هم حرف هایی داشتم. در هر حال تصمیم گرفتم فعلا به همین اندازه کفایت کنم .
اگر اشتباه نکنم داستانی از رب گریه با شکل روایت خطابی دوم شخص خوانده ام. فکر کنم پاک کن ها بود. همانطور که گفته اید شیوه ای بسیار استثنایی برای روایت است.
از جان مک گاهرن که تاریکی اش را توصیه کرده اید، اخیرا وداع را خوانده ام و یادداشتم را در موردش به زودی ویرایش و منتشر خواهم کرد. تاریکی را هم تهیه خواهم کرد و خواهم خواند.
توصیه های شما اکثرا با سلیقه ی من سازگار است.
متاسفانه اهل فیلم و سریال نیستم ولی سریال هایی را که توصیه کرده اید به اهلش توصیه خواهم کرد.

داود صباغ 1402/08/23 ساعت 10:50

با درود.خود شما هم نام نویسنده را ننوشتید

سلام و درود
نام نویسنده ی این داستان را که دو جا آورده ام. کجا را از قلم انداخته ام؟

داود صباغ 1402/08/24 ساعت 08:21

درود فراوان.روی سخنم با جناب باکونین بود و نویسنده"تاریکی"که باید "جان مک گاهرن" باشد.

سلام و درود بسیار بر شما.
متوجه شدم. ممنون.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد