مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

پطرزبورگ


رمان پطرزبورگ که ناباکف آن را در کنار اولیس جیمز جویس، مسخ کافکا و در جستجوی زمان از دست رفته ی پروست یکی از چهار شاهکار بزرگ نثر قرن بیستم به شمار آورده است، اثری کمتر شناخته شده است از آندره بیه لی، نویسنده ی پیشرو و از پایه گذاران داستان نویسی مدرن روسیه و جهان.

پطرزبورگ که چاپ نخست آن مربوط به سال 1916است، شامل یک دیباچه، هشت فصل و یک مؤخره است. بیه لی داستان را پس ازخطاب قراردادن «عالی جنابان، حضرات مستطاب، مهتران و همشهریان!» با این پرسش آغاز می کند که«چیست این امپراطوری روسیه ی ما؟»

او در پاسخ به این سئوال، پس از تعریف جغرافیایی روسیه و تقسیمات آن، به پایتخت آن زمانش، پطرزبورگ می رسد؛ شهری که به دستور پطر کبیر کار ساخت آن در 1703 آغاز شد و به قول مارشال برمن در تجربه ی مدرنیته، که بخش عمده ای از آن به این شهر و تفسیر آثار ادبی مرتبط با آن از جمله همین اثر بیه لی اختصاص یافته، ساختن آن« احتمالا مهیج ترین مورد در تاریخ کلیه صوری از مدرنیزاسیون است که به شیوه ای جبارانه از بالا برنامه ریزی، تحمیل و اجراشدند.»

 بیه لی سپس به قول خودش در روده درازی بر سر این شهر که می توان گفت شخصیت اصلی داستان اوست، به عمده ترین تناقضاتی اشاره می کند که این شهر فرمایشی حاوی آنهاست؛ نخست آن که پایتخت است در حالی که پرجمعیت ترین شهر کشور مسکو است و دوم، اروپایی (به معنای مدرن) است در حالی که روسیه ی زمان داستان هنوز کشوری بسیار سنتی است.

او در همین بخش به خیابان یا بولوار اصلی پطرزبورگ، نیفسکی(یا نوسکی) می پردازد که عنوان مشهورترین خیابان در کل کشور پهناور روسیه را به خود اختصاص داده و داستان به جز استثنائاتی کوچک، در آن می گذرد.

زمان داستان، پاییز سال پر تب و تاب و انقلابی 1905 و فضای آن به اقتضای شرایط متشنج شهر، فضایی هذیان آلود است که در آن اشباح و مجسمه ها (بخصوص مجسمه ی یادبود برنزی پطر کبیر که از مشهورترین نمادهای شهر است) در هوای خاکستری و مه آلود پاییزی بر پس زمینه ی صدای تیک تاک بمبی ساعتی که مکانیزم انفجاری آن فعال شده در گشت و گذارند.

از بارزترین ویژگی های داستان، تکنیکی است که بیه لی برای ترسیم چنین فضایی ابداع کرده است.

پطرزبورگ مونتاژی سریع از صدها قطعه ی گاه بلند در حد چند صفحه و گاه کوتاه تر از یک سطر و بعضاً تنها شامل تنها یک علامت سئوال یا تعجب است که در فواصلی با ردیفی از نقطه چین از یکدیگر جداشده اند:

« چنین چیزی هرگز رخ نخواهد داد!»

و بر رخسار خون رنگش:

«؟

«!

«!؟»

شخصیت های محوری داستان چهار تن اند: آپولون آپولونویچ آبلئوخوف، دولتمردی بلند پایه و مستبد با افکاری بسیار محافظه کارانه؛ پسر او، نیکالای، دانشجویی جوان، ضعیف و خیالاتی با افکاری مترقی که چندی است به گروهی انقلابی و زیززمینی پیوسته است؛ دوست تازه و مرموز نیکلا، الکساندر ایوانویچ، روشنفکری سودایی و نیهیلیست با سابقه ی زندان و تبعید که انگار از جن زدگان داستایفسکی گریخته  تا در این داستان دیگر به ایفای نقش بپردازد. او که عضو همان گروه مورد علاقه ی نیکالای است، طرفدار بربریتی نوین و سالم است که از طریق به آتش کشیدن کتابخانه ها، دانشگاه ها و موزه ها مستقر خواهد شد. الکساندر ایوانویچ به قول خودش ساکن در فضایی کیهانی با چهار دیوار پوشیده از کاغذ دیواری زرد است و وضعیت مورد علاقه اش در شب بیداری ها، چسبیدن به دیوار با دستهایی صلیب وار گشوده به طرفین است. نفر چهارم، لیپانچنکو، هم حزبی الکساندر ایوانویچ؛ جاسوس دو جانبه ای است که نقشه ی شوم و شرم آورش برای نیکالای، نیروی محرکه ی داستان را تامین می کند.

نکته ی با اهمیت دیگر در مورد پطرزبورگ این است نویسنده اش هنرمندی سمبولیست است. سمبولیست ها به تبع بودلر دنیا را جنگلی می دیدند سرشار از علائم و اشاراتی که بین آنها روابطی دقیق وجود دارد و هنرمند از طریق تفسیر آنها می تواند به حقیقت دست یابد. پطرزبورگ به دلیل گرایش هنری خالقش پر از نمادها و نشانه هایی است که تفسیر و یافتن روابط بین آنها می تواند موضوع پروژه ی دانشگاهی مفصلی باشد و در ضمائم کتاب به برخی از آنها اشاراتی شده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: پطرزبورگ، آندره بیه لی، ترجمه ی فرزانه طاهری، نشر مرکز.