مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

نگویید چیزی نداریم


نگویید چیزی نداریم رمانی است از نویسنده ی چینی تبار کانادایی، مادلین تین.

مکان رخدادهای اصلی داستان کشور چین و مدت زمان آن حدود هفتاد سال فاصله ی بین دهه ی چهل قرن گذشته تا دهه ی دوم قرن حاضر، با تاکید بر رخدادهای تاریخیِ جنگ داخلی، استقرار حکومت کمونیستی، انقلاب فرهنگی و قیام تیان آن من است.

داستان در سال 1989 در ونکوور شروع می شود. در این زمان، ماری لی لینگ که داستان توسط او و دانای کل مشترکاً روایت می شود، دختر چینی تباری ده ساله و متولد کاناداست. او در این زمان با مادرش زندگی می کند و به قول خودش در شروع کنجکاوی برانگیز داستان، اخیراً پدرش، کای، در یک سال دو بار او و مادرش را ترک کرده است:« بار اول به زندگی زناشوییش پایان داد و بار دوم به زندگی خودش.». کای که در زمان مرگ سی و نه سال داشته، پیش از مهاجرت به کانادا در زادگاهش، چین، پیانیستی مشهور بوده است.

چندی پس از مرگ کای که مقارن سرکوب قیام تیان آن من در هنگ کنگ اتفاق می افتد، دختر جوان هم وطن مهاجری، جان به در برده از آن سرکوب، به مادر ماری  پناه می آورد. دختر، ای مینگ نام دارد و حضور دوستانه و صمیمانه اش در زندگی ماری، محرک او برای کشف گذشته ی پدر خود و زمینه ساز آشنایی او با خانواده ی ای مینگ است که پدرش اسپارو، دوست و معلم سابق کای و شخصیت اصلی داستان است.

اسپارو موسیقی دانی از نسل دوم خانواده ی ای مینگ است که نسل اول آن شامل مادر بزرگ آوازخوانی مقتدر و دوست داشتنی، پدر بزرگ نوازنده ای در ابتدا انقلابی و سپس گیج و حیران، خاله ی خواننده ای عاشق پیشه و شوهر خاله ای شاعر مسلک و رویا پرداز است. اسپارو دو برادر کوچک تر از خود دارد که در داستان چندان نقشی ایفا نمی کنند و دختر خاله ی ویولونیستی دارد به اسم جولی که از اشخاص محوری داستان و از دوستان کای است. اسپارو موسیقی دانی حساس و مستعد است که همچون دیگر هموطنان روشنفکر مستقل هم روزگارش که نخواسته یا نتوانسته اند به قول واتسلاو هاول به زیستن در دایره ی دروغی که حاکمیت های تمامیت خواه مروج آنند تن دهند، زندگی پرفراز و نشیبی را پشت سر می گذارد و سرنوشتش با دو رخداد عمده ی انقلاب فرهنگی و قیام تیان آن من گره می خورد.

از موتیف های جالب توجه داستان ـ که شاید از ویژگی های زیستن تحت حاکمیتی تمامیت خواه باشد ـ چیزهای ناتمام یا ناقص آن است؛ یک سمفونی شاهکار که انقلاب فرهنگی مانع از اتمام آن می شود؛ قطعه ی درخشان دیگری که در جریان سرکوب قیام تیان آن من بخش هایی از آن از بین می رود و از همه جالب تر، داستان ناتمامی به اسم یادبودها که به دفعات رونویسی و در اقصا نقاط کشور دست به دست می شود و از طریق دست کاری های ظریفی که در تجدید رونویسی آن صورت می گیرد حامل پیام های سری اشخاص داستان به یکدیگر است.

 کتاب که موسیقی در جای جای آن مترنم است، بخش بندی سمفونیک دارد. فصل ها با یکم آغاز می شوند، تا هشتم که مقارن انقلاب فرهنگی است که یکی از نقاط عطف در روند تحولات چین معاصر است اوج می گیرند، به میان فصل بسیار کوتاه صفر می رسند که شبیه به سکوت بین دو موومان است، سپس از هفتم که در آن ماری برای نخستین بار صدای ضبط شده ی قطعه ای نواخته شده توسط پدرش را می شنود، به سمت یکم فرود می آیند و با یک اختتامیه پایان می پذیرند. 

نگویید چیزی نداریم اثر تحسین برانگیزی بلند پروازانه و جذاب است که به نحوی عمیق مناسبات هنر و سیاست و در وجهی دیگر فرد و اجتماع را در کشوری تحت حاکمیتی کمونیستی و تمامیت خواه می کاود. وسعت زمانی، مکانی و موضوعی داستان نشانگر وسعت دید و دانش و همزمان توانایی قابل توجه داستانسرایی خالق آن است. نام داستان، بندی از سرود معروف انترناسیونال است که از سرودهای مورد علاقه ی کمونیست هاست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: نگویید چیزی نداریم، مادلین تین، ترجمه ی سحر قدیمی، نشر ثالث.