مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.


شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل// کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

                                                                                                حافظ


«هرمز شهدادی را باید از رمان جاه طلبانه و تحسین برانگیز شب هول شناخت. رمانی که به خاطر شرایط اولیهٔ انقلاب نتوانست خوب نقد شود و خوب شناخته شود. این اثر برای اولین و آخرین بار در بهار1357 در ایران چاپ شد. این رمان یادآور وقایع تاریخی و اجتماعی ایران است که راوی در فاصله یک شب تا صبح آن را بازگو می‌کندو با قراردادن بخشی از تاریخ روشنفکری ایران بر زمینه‌ای داستانی، به ارزیابی نقش روشنفکران در دوره‌های مختلف تاریخ معاصر پرداخت.»

این تعریف ویکی پدیای فارسی است از هرمز شهدادی و به عبارت درست تر شب هول که در تعداد زیادی از منابع وب عینا نقل شده است. من با این تعریف و به خصوص با «جاه طلبانه و تحسین برانگیز» موافقم اما تعریف خود شهدادی از شب هول ـ که ندیدم جایی ذکری از آن شده باشد ـ برایم جالب تر است. او در میانه های شب هول می گوید: « هیچ وقت به فکر چاپ کردن این یادداشتها نیافتاده ام. می دانم اگر روزی آنها را چاپ کنم خیلیها به من ایراد خواهند گرفت، ممکن است بگویند این چیزها داستان نیست. من هم می گویم راستش اگر منظورتان داستان سرگرم کننده است که آدم برای وقت گذرانی می خواند، نه اینها  که نوشته ام داستان سرگرم کننده نیست. به یک معنی ضد داستان است... شاید این چیزهایی که من نوشته ام مبتنی بر نوعی بینش خاص از هنر داستان نویسی باشد. من که نمی توانم همه چیز را توضیح بدهم...»137

 

بر اساس تعریف نویسنده شب هول دو ویژگی دارد؛ اول آن که ضد داستان است، و دوم؛ مبتنی بر نوعی بینش خاص از هنر داستان نویسی است.

ضد داستان تعریف روشن و منجّزی ندارد. این اصطلاح که بیشتر در مباحث مربوط به داستان کوتاه کاربرد دارد، به طور خلاصه به داستانی اطلاق می شود که خارج از قواعد مرسوم داستان نویسی نوشته  شده است. شب هول به درستی چنین داستانی است و به علاوه  مبتنی بر نوعی بینش خاص از هنر داستان نویسی است که شهدادی با آوردن اسم جیمز جویس و اولیس او، پروست و در جستجوی زمان از دست رفته اش و هوشنگ گلشیری در داستان، نشانی هایش را به خواننده داده است. شب هول داستانی در ادامه سنت اولیس، در جستجوی زمان از دست رفته و شازده احتجاب است.

شب هول همچون شازده احتجاب در یک شب تا صبح می گذرد. شخصیت اصلی داستان هدایت اسماعیلی ـ که بیشتر دوست دارد اسماعیل بنامیم اش و برای همین است که در اوایل داستان با جمله اول موبی دیک خود را معرفی می کند؛ « اسماعیل خطابم کنید» ـ پدرش ابراهیم را روی صندلی عقب یک ماشین کرایه ای دربست نشانده و از اصفهان عازم تهران است. داستان با بخش اول آواز مرغ سحر، شب هنگام  در اصفهان شروع می شود و صبح روز بعد با ادامه این آواز در تهران تمام می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد