مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

من یک گربه هستم


من یک گربه هستم (1905)، اثر نویسنده ی مطرح ژاپنی ناتسومه سوسه کی احتمالاً نخستین رمان با یک راوی حیوان است.

راوی مزبورچنان که از اسم داستان پیداست یک گربه است.؛ گربه ای اندیشمند با کلیه ی محدودیت های و امکانات فیزیکی گونه ی خود.

زمان داستان که با زمان روایت یکی است حدود دو سال در دوران امپراطور می جی، معمار ژاپن مدرن است.

راوی کمی پس از تولد از خانه ی نسبتاً محقر سر در می آورد که متعلق به معلمی میانسال به اسم اسنیز است. ساکنین خانه علاوه بر معلم مذکور شامل همسر، فرزندان دختری که در طول داستان بر تعداد آنان افزوده می شود و یک آشپز است.

معاشرین راوی علاوه بر افراد یاد شده شامل دو گربه ی همسایه است که در دوسوی طیف جامعه ی طبقاتی روزگار خود قرار دارند؛ یک گربه ی نر فقیر و قلدر و یک گربه ی ماده ی زیبا و بسیار مرفه.  آقای اسنیز که راوی از او به عنوان ارباب یاد می کند مردی بسیار تنبل و انزوا طلب است:« اگر فرد انسان به دنیا بیاید بهتر است آموزگار شود. چون اگر بشود این اندازه خوابید و باز هم آموزگار ماند، خوب، حتی یک گربه هم می تواند آموزگار دشود.»

 معاشرین اصلی اسنیز دو تن اند؛ ویورهاوس که مردی شوخ ، بذله گو و دم غنیمتی است و کولدمون جوان که در آستانه ی دریافت مدرک دکترای خویش است.

من یک گربه هستم اثری اجتماعی و انتقادی است. انتخاب راوی گربه و تیپ اشخاص اصلی و مؤثر، دست نویسنده را باز گشته تا با فراغ بال زندگی نوع آدم به طور عام و انسان ژاپنی در شرف مدرن شدن آن روزگار را به طور خاص با استفاده از زبانی که طنز و طعنه دو ویژگی بارز آن است به شدت مورد انتقاد قرار دهد:« من نمی توانم درک کنم که چرا نوع بشر اسیر چنین جنون احمقانه ای شده است. به عنوان مثال ر آنان که چهار پا در اختیار دارند ، تنها از دوتای آن استفاده می کنند؟ چه اتلاف کردنی ... مسئله ی عجیب این است که چنین موجوداتی با وقت فراغت بی پایان هر زمان که با یک دیگر ملاقات می کنند، نه تنها به دیگری اطمینان می دهند که تا چه اندازه سرشان شلوغ است، بلکه چهره ی آنان نیز واقعأ از این پر کاری سخن می گوید... گاه هنگامی که آن قدر خوش شانس هستند که با من آشنا شوند، می شنوم که می گویند: « زندگی چقدر زیبا و راحت می بود اگر ما نیز مانند یک گربه زندگی می کردیم!» اگر انسان ها واقعاً دوست دارند زندگی زیبا و راحتی داشته باشند، ایجاد چنین چیزی در اختیار خودشان است. هیچ چیز سد راهشان نیست... این به خواست خودشان است که بیش از توان خویش گرفتاری ایجاد می کنند... حتی اگر ما گربه ها نیز ناچار بودیم، بیست شیوه ی کوتاه کردن موی بدنمان را کشف کنیم، مدت چندانی طول نمی کشید که آرامش خاطر خود را، آن گونه که اکنون دارا هستیم، از دست می دادیم.»

سوسه کی در عین حال از محدودیت های انتخاب یک حیوان به عنوان راوی آگاه است. او در ابتدای فصل سوم تمهیدی برای کاهش چنین محدودیتی می اندیشد:« من تا بدان حد تکامل یافته ام که اکنون زمان هایی وجود دارد که خود را همانند انسانی دیگر در دنیایشان تصور می کنم... حال که بدین شکل از حس گربه بودن به احساسی انسانی دست یافته ام، دیگر نمی توانم دلبستگی هایم ار به دنیای کوچک گربه ی پلنگی و یا گربه ی سیاه محدود کنم...»

من یک گربه هستم داستانی بدون طرح و به رغم حجم نسبتاً زیاد آن کمابیش بدون حادثه است. مهمترین حوادث داستان دزدی از خانه ی اسنیز و احتمال خواستگاری کولدمون از دختری از طبقه ی نوظهور سرمایه داران تجاری و بورس بازان است که به شدت مورد انتقاد نویسنده اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: من یک گربه هستم، ناتسومه سوسه کی، ترجمه ی پرویز همتیان بروجنی، انتشارات نگاه.

نظرات 2 + ارسال نظر
میله بدون پرچم 1402/07/19 ساعت 17:41

سلام بر مداد گرامی
بدون طرح، بدون حادثه، حجم نسبتاً زیاد ...
این سوال برایم پیش آمد که چرا باید این اثر خواند؟

سلام و درود فراوان
سئوال خوبی است که پاسخی تفصیلی می طلبد. اجمال قضیه این است که برای فرمالیستی که من باشم نداشتن این چیزها اگر حسن یک رمان نباشد عیبش نیست. بعد هم این که فکر کنم این اولین داستانی باشد که راوی آن یک حیوان است. استفاده از چنین راوی امکانات و محدودیت هایی ایجاد می کند که جالب توجه اند.

داود صباغ 1402/07/20 ساعت 08:38

با درود.استفاده از راوی حیوانی بسیار قدیمی است.مانند فابلهای لافونتن یا الاغ طلایی آپولیوس یا در شرق مانند کلیله و دمنه.درادبیات مدرن هم نمونه معروف آن مسخ کافکا یا گزارش به آکادمی باز هم از کافکا چنین پیرنگی را دارند.نمونه معروف ایرانی آن هم ماهی سیاه کوچولو.لذا بنده متوجه این که نوشته اید :اولین داستان با راوی حیوانی ؛نشدم.

سلام و درود فراوان
منظورم رمان بود. چنان که گفته اید قصه با شخصیت حیوانی به خصوص از نوع فابل زیاد داریم. اما در این داستان راوی یک حیوان است. راوی حیوان در رمان پدیده ی نادری است. نمونه اش روسلان وفادار است.
سال انتشار این داستان۱۹۰۵ است. مسخ که تا آنجا که یادم است راوی اش حیوان نیست، بلکه شخصیت اصلی اش که در ابتدا آدم است به سوسک تبدیل می شود، مربوط به۱۹۱۲ است.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد