مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

کلکسیونر


کلکسیونر رمان دیگری است از خالق مجوس، جان فاولز

شخصیت اصلی داستان، فرد گلک، مرد جوان مجردی انزواطلب و وسواسی است که علاقه ی ویژه ای به شکار و جمع آوری پروانه دارد. او کارمند جزء شهرداری است و در همانجاست که عاشق میراندا می شود. میراندا دختر دانش آموز و سپس دانشجویی بسیار زیباست که در نزدیکی محل کار فرد منزل دارد.

فرد  که آدمی نسبتاً فقیر است پس از چند سال شرط بندی در فوتبال، شانس می آورد و مبلغ هنگفتی برنده می شود. او که هرگز حتی با میراندا هم کلام هم نشده فکر می کند پول دار شدن فاصله ی تا پیش از این غیر قابل عبور بین او و محبوبش را از بین برده و بنا براین بدون آن که روح میراندا خبر داشته باشد تصمیم به تصاحب او می گیرد.

فرد در تدارک این کار، منزلی بزرگ و ویلایی در جایی بسیار خلوت در حومه ی لندن می خرد و با دقت خلاف کاری حرفه ای آن را برای نگهداری اجباری محبوبش تجهیز می کند. او همزمان رفت و آمدهای میراندا را زیر نظر می گیرد تا در فرصتی مناسب او را با استفاده از مواد صید ونگهداری پروانه ها شکار و به ویلای خود منقل می کند. او که آدمی تنزه طلب است و بهیچ عنوان قصد تعرض به میراندا را ندارد. او عمیقاً امیدوار است محبوبش در حبس پی به نیات پاکش ببرد و به ماندن با او رضایت دهد. نکته ی جالب توجه و ترسناک در مورد فرد این است که او اقدامش را عملی اخلاقاً موجه می داند که هر کس دیگر نیز اگر امکان مالی اش را داشته باشد انجامش می دهد. همانطور که هرکس اخلاقاً مجاز است به صید پروانه بپردازد.

داستان شامل چهار بخش است، دو بخش بلند اول و دوم با حجمی کمابیش برابر و دو بخش کوتاه است. راوی بخش اول فرد است. بخش دوم شامل محتویات دفترچه ی یادداشت های روزانه ی میراندا است. ماجراهای این بخش عمدتاً همان ماجراهای بخش نخست، منتها از زاویه دید میرانداست. راوی بخش های سوم و چهارم مجددا فرد است.

کلکسیونر دومین رمان فاولز و نخستین اثر منتشر شده از اوست. در پشت جلد کتاب آمده که این اثر پس از انتشار موفقیتی عظیم پیدا کرد و منتقدین آن را به عنوان نخستین تریلر روانشناسانه ی مدرن ستایش کردند.

مترجم کتاب پیمان خاکسار است و نشر چشمه آن را به چاپ رسانده است. 

مجوس


مجوس که در زمره ی برترین آثار داستانی به زبان انگلیسی است، نخستین رمان جان فاولز است.

شخصیت اصلی داستان، لوکاس اورفه، مرد جوان انگلیسی فارغ التحصیل آکسفورد است که درگیرودار عشقی نصفه نیمه به دختر ی استرالیایی به اسم الیسون، شغلی به عنوان معلم زبان انگلیسی در جزیره ای در یونان پیدا می کند. او که بی میل نیست به مناسباتش با الیسون پایان دهد شغل را می پذیرد و قبل از عزیمت به محل مأموریت با معلمی که پیش از او در این شغل بوده ملاقات می کند. فرد مزبور به نحوی مبهم و کنجکاوی بر انگیز او را از نزدیک شدن به مکانی خاص در جزیره برحذر می دارد.

مکان مورد نظر منزل ویلایی مردی بسیار ثروتمند و با نفوذ و در عین حال بسیار فرهیخته به اسم کنخیس است. اورفه  که بی جهت نام چنگ نواز اسطوره ای یونان برای او انتخاب نشده از سر کنجکاوی پا به حریم کنخیس می گذارد؛ حریمی اسرار آمیز و اولمپ گونه با مالکی با امکانات و اقتداری همچون زئوس.

 کنخیس که از دوره ی اشغال یونان توسط نازی ها سابقه ی مشکوکی دارد در یک کلام آدمی اهل بازی است. بازی مورد علاقه ی او تئاتر و مباحث مورد علاقه اش متافیزیک و روانکاوی است. کنخیس به نحوی برنامه ریزی شده اورفه را به خود جلب و او را وارد نمایشی روانکاوانه و اساطیری می کند؛ نمایشی پیچیده، شگفت انگیز و سرشار از عدم قطعیت که با استفاده از امکاناتی فراتر از حد تصور به اجرا در می آید و به دفعات شخصیت اصلی و به تبع او خواننده را  ناگزیر می سازد در فهم خود از تمامی رخدادهای گذشته ـ که دائماً بر حجم آنها افزوده می شود ـ بازنگری کند.

داستان پایانی سئوال برانگیز و نامعلوم دارد. مشهور است که فاولز در پاسخ به نامه های خوانندگان که مایل بودند بدانند آیا اورفه و الیسون نهایتأ به یکدیگر خواهند رسید یا خیر به فراخور موقعیت آنان پاسخ های متفاوتی داده است. برای مثال در پاسخ به بیماری مبتلا به سرطان که نامه اش را از بیمارستان فرستاده بود نوشت آن دو به یکدیگر خواهند رسید اما در پاسخ به خواننده ای دیگر عکس آن را گفت.

___________________________________

مشخصات کتاب: مجوس، جان فاولز، ترجمه پیمان خاکسار، نشر چشمه.