مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

تریسترام شندی


تریسترام شندی یا چنانچه لارنس استرن اثر خویش را نامیده است، زندکانی و عقاید آقای تریسترام شندی، در ردیف آثار داستانی کلاسیک تراز اول همچون دن کیشوت، تام جونز و ژاک قضا قدری قرار دارد و پست مدرن ترین همه ی کلاسیک ها است.

از ویژگی های اصلی داستانهای پست مدرن جلو گیری نویسنده از واقعی پنداشتن داستان توسط خواننده و تلاش او برای حفظ فاصله بین خواننده و متن است. نویسندگان پست مدرن برای این کار از تکنیک هایی استفاده می کنند که برخی از آنها در داستهای مدرن نیز ولو با نتایجی متفاوت به کار گرفته شده اند، و تریسترام شندیِ کلاسیک کلکسیونی از آنهاست.

 بعضی از تکنیکهای استفاده شده در ترسترام شندی اینها هستند:

. روایت غیر خطی

استرن در روایت تریسترام شندی نه تنها در قید رعایت ترتیب زمانی رخدادها نبوده، بلکه به عکس، گویی خود را مکلف به عدم رعایت آن می دیده است؛ کاری که او خود عنوان انحراف از سخن را بر آن گذاشته و پیشاپیش از احتمال درک نشدن مهارت به کار رفته در آن ابراز نگرانی کرده است.*

استرن درابتکاری بسیار جالب و استثنایی برای درک بهتر مسیرهای پر پیچ و خم و پر از دست انداز و شکست روایتِ تریسترام شندی، درجایی از داستان نقشه آن را ترسیم کرده است:

. نویسنده ی درحال نوشتن داستان

از شایع ترین تکنیک های مورد استفاده در داستانهای پست مدرن نویسنده در حال نوشتن داستان است. استرن از این تکنیک به فراوانی استفاده کرده است؛ برای نمونه:

« من این ماه یک سال تمام مسن ترام از آن چه دوازده ماه پیش در همچون وقتی بودم و چون همان طور که مستحضرید تقریبا در اواسط جلد چهارم کتاب هستم و از روز اول زندگی ام دورتر نرفته ام، لذا ثابت و مسلم است که اکنون سیصد و شست و چهار روز بیش از لحظه ای که به این کار پرداختم برای نوشتن در اختیار دارم. بنا بر این، به عوض این که چون یک نویسنده معمولی پیش رفته باشم، بر عکس چندین جمله از کارم عقب مانده ام ... از آنجایی که با این آهنگ ۳۶۴ بار سریع تر از آن چه باید نوشته باشم زندگی خواهم کرد، لذا نتیجه این خواهد شد که با اجازه سرکار، هر قدر هم که بنویسم، باز باید بیشتر بنویسم، و نتیجتا سرکار عالی هم هر قدر بیشتر بخوانید، باز باید بخوانید.»

. استفاده از خرده روایت

پیش از استرن، سروانتس در دن کیشوت از تکنیک خارج شدن از مسیر داستان اصلی با آوردن خرده روایتهای متعدد بهره گرفته بود. ویژگی خرده روایتها در دن کیشوت این است که گر چه در زمان داستان اصلی رخ نمی دهند، با این وجود به ضمیمه آن و در سلسله مراتب زمانی داستان اصلی نقل می شوند. اما خرده روایتها در تریسترام شندی از داستان اصلی غیر قابل تفکیک اند و بنا بر ترتیبی که نویسنده صلاح می داند و بدون رعایت ترتیب زمانی روایت می شوند.

. در جا زدن و رفت و برگشت در زمان

تریسترام شندی اگر عنوان آن را بپذیریم که گویا قرار است شرح زندکانی و عقاید آقای تریسترام شندی باشد در واقع نمی توان گفت که تا به انتها حتی آغاز شده باشد؛ چنان که تا صفحه سیصد که در حدود نیمه ی داستان است، تریسترام هنوز متولد هم نشده است.

از دیگر کارهای جالب استرن، اسمی است که آشکارا نامناسب بر اثرخود گذاشته شده است. خواننده قرار است در خلال خواندن داستان با زندگی و عقاید تریسترام آشنا شود، درحالی که چنان که گفته شد او تا نیمه کتاب هنوز متولد هم نشده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*« زیرا در این انحراف بلندی که تصادفا در سخن پیش آمد، مانند همه حاشیه پردازی های دیگر... هنر و مهارتی است که می ترسم قدر و ارزشش از نظر خواننده به دور مانده باشد.»۸۰

مشخصات کتاب: تریسترام شندی،لارنس استرن، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات نگاه، ۱۳۸۸.