مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

دریا ،دریا ـ آیریس مرداک


راوی و شخصیت اصلی داستان کارگردان معروف تئاتری شصت ساله و مجرد به اسم چالز آروبای است که خود را بازنشسته کرده و در ویلایی دور افتاده و بدون برق در نقطه ای پرت و صخره ای در ساحل دریای شمال عزلت گزیده است. آروبای که فردی به شدت خود شیفته و راوی غیر قابل اعتماد(یا نامطمئن) است در حال نوشتن خاطرات خویش است.

او روزها به شنا می رود و برای خودش غذاهایی می پزد که مواد متشکله و دستور العمل طبخ  آنها بخشی از داستان است. آروبای که با ترک لندن معشوقه های متعدد دلشکسته ای را پشت سر گذاشته در توجیه بی وفایی اش نسبت به معشوقه های سابق ـ که هیچ کدام از آنها از مجرد و متأهل نمی توانند او را فراموش کنند ـ از عشق غیر قابل جایگزینی اش در جوانی به دختری به اسم هارتلی می گوید. هارتلی زمانی که چارلز برای تحصیل از شهرستان زادگاهش به لندن رفته به نحوی ناگهانی و غیر قابل فهم غیبش زده است.

چالز اما قادر به تحمل صحنه ی خالی از بازیگر زندگی تازه اش نیست.  او که گه گاه با اموری غریب مواجه می شود و در یکی از عجیب ترین آنها به نظرش می رسد که در اعماق دریا هیولایی عظیم الجثه را دیده است برای گریز از تنهایی نامه ای به یکی از معشوقه های سابقش به اسم لیزی می نویسد. نامه جوابی در پی ندارد و این موضوع نظر چارلز را تغییر می دهد و او نامه ی دیگری با مضمونی خلاف نامه نخست می نویسد و برای لیزی می فرستد غافل از آن که پستچی جواب نامه ی اول را در مغاکی سنگی به اسم لانه ی سگ انداخته است که صندوق پستی ویلا محسوب می شود.

نامه ی آروبای پای آدم های زیادی را به ویلای او و داستان باز می کند که جالب ترینشان پسر عموی او چارلز است. چارلز افسر ارشدی مشکوک به جاسوسی با گرایشات بودایی است که به نوعی سخنگوی نویسنده و نماینده ی عقل سلیم در داستان است. ماجرای اصلی داستان اما برخورد تصادفی آروبای با عشق قدیمی اش هارتلی است. هارتلی در زمان روایت زنی مسنی متأهل کم حرف و هراس زده  با ظاهری ساده و روستایی است.

آروبای که تاثیر گتسبی بزرگ بر شخصیت و ماجرای او قابل توجه است، فرض می کند هارتلی گرفتار شوهری جانی و ترسناک شده و وظیفه دارد تا او را از چنگال زندان بانش برهاند. او در این راه تا آنجا پیش می رود که وی را علی رغم میلش در ویلای خود حبس می کند و به نمایشی پر ماجرا شکل می دهد که ایفاگر نقش اولش کسی نیست جز خود او که از قضا با تصمیم قاطع به عزلت گزینی داستانش را آغاز کرده است.

دریا دریا اثری انسان شناسانه ای ابهام آمیز، پر فراز و فرود و نسبی گرایانه به این معنا است که حقیقت امری است متکثر و آنچه در روابط آدم ها قابل دستیابی است نه شناخت واقعی دیگران بلکه در بهترین حالت و حد اکثر، خود شناسی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: دریا دریا، آیریس مرداک، ترجمه ی زهره مهرنیا، نشر نیماژ. 

ضربان


در داستان نویسی، تکنیک نویسنده ی درحال نوشتن داستان امری قدیمی و شناخته شده است که به خصوص در داستان های پست مدرن فراوان به چشم می خورد. کلاریس لیسپکتور در آخرین اثرش، ضربان، که پس از مرگ او منتشر گردیده این تکنیک را به شکلی جالب توجه و به احتمال زیاد بی سابقه مورد استفاده قرار داده است. در ضربان که دشوار بتوان طرحی برای آن تعریف نمود، راوی نویسنده ی مردی در حال نوشتن داستانی در باره ی زنی است که خود در حال نوشتن است. مرد که از او به عنوان مؤلف یاد می شود در مقدمه ای که به نسبت بقیه ی داستان طولانی است در مورد مقولاتی از جمله قصد خود از نوشتن، مشکلات نوشتن، سبکی که باید انتخاب کند، ارتباط نوشتن و زیستن، ارتباط خودش با آنچه قصد پدید آوردنش را دارد و ... می گوید و در این اثنا به تدریج تبدیل به مؤلف و مخترع زنی می شود به اسم آنجلا پرالینی: «آنجلا نمی داند شخصیتی داستانی است وانگهی از کجا که من نیز شخصیت داستانی خود نباشم.»«تا کجاها بروم و از کجا شروع کنم به آنجلا بودنم؟ آیا میوه یک درختیم ما؟ نه ـ آنجلا جملگی چیزهایی است که من می خواستم باشم و هیچ وقت نبودم. چیست او؟ موج موج دریاست. حال آن که من جنگلی انبوه و غمبارم... سرگیجه ی من است آنجلا. آنجلا طنینی است از من، پرتوی است صادره از جانب من....»

 تنها را برقراری ارتباط با آنجلا این است که به قالب کلمات در آید و چنین است که او پا به داستان می گذارد: «من یک کتاب می نویسم و او کتابی دیگر: اضافات را از هر دو حذف کرده ام. من نیم شب می نویسم زیرا تارکم من. آنجلا روز می نویسد  زیرا کمابیش همیشه کبکش خروس می خواند.»

شیوه ی روایت ضربان از چند جهت جالب توجه است.

اول: متن داستان شامل نوشته ها و گفته های نویسنده و شخصیت اثرش  به شکلی متداخل است.

دوم: مؤلف به دو شکل در داستان حضور دارد؛ در شکل نخست که داستان با آن شروع می شود، او مستقیماً با خواننده سخن می گوید. در شکل دوم امّا رابطه ی او که بنا است خالق اثر باشد با آنجلا  که قرار است شخصیت داستان در حال نوشتن باشد تغییر می کند و آن دو به تدریج در سطحی برابر قرار می گیرند و قدری بعد چنان می شود که گاه تفکیک آنها و تشخیص شان از یکدیگر اگر نه ناممکن، دشوار و از آن مهم تر غیر ضروری می شود.  

«آنجلا: فردا می خواهم رمانم در باره ی اشیاء را دست بگیرم.

مؤلف: چیزی را دست نمی گیرد. اولاً که هر چیزی را دست بگیرد هیچ وقت به آخر نمی رساند. ثانیاً که یادداشت های بی در و پیکرش، پراکنده تر از آن است که به درد رمان بخورد...»

ضربان تأمل هستی شناسانه ای لطیف و شاعرانه و پر از گزین گویی هایی است که یاد آور کتاب دلواپسی اثر نویسنده ی بزرگ پرتغالی فرناندو پسوآ است. داستان را می شود تمام شده یا ناتمام فرض کرد و این انتخاب تأثیری بر لذت خواندن آن ندارد:

« حالا من باید خودم را به وقفه دچار کنم، آخر آنجلا با آمدنش به زمین زندگی را به وقفه دچار کرد. ولی این نه زمینی است که در آن دفن می کنند، زمینی است که در آن حیات دوباره میابند. به سرشاری باران در جنگل ها و هو هوی بادها.

من یکی که هستم. بله.

« من ... من ... نه. نمی توانم تمامش کنم.»

من فکر می کنم...»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: ضربان، کلاریسی(کلاریس) لیسپکتور، ترجمه ی پویا رفویی، انتشارات ناهید. 

قاموس خزران


خزرها یا کاسپی ها اقوامی ترک تبار و نیمه کوچ نشین بودند که از اواخر قرن ششم تا اواخر قرن دهم میلادی حاکمیتی را از دریای خزر تا دریای سیاه و از شمال قفقاز تا کریمه و جنوب اوکراین شکل دادند که به خزرستان شهرت یافته داست.

خزرستان نهایتاً به دست اسلاوهای شرقی(اوکراینی ها) از صحنه ی تاریخ محو شد بدون ان که اثر چندانی از آن باقی مانده باشد. زبان خزرها به طور قطع شناخته نیست جز آن که زیر گروه زبان های ترکی دانسته می شود. دین خزرها از انواع ادیان شمنی بود تا آن که در نیمه ی قرن هشتم به یهودیت گرویدند.

رمان خلاقانه و شگفت انگیز قاموس خزران، اثر نویسنده ی صرب، میلوراد پاویچ، داستانی  تاریخی ـ تخیلی در باره ی قوم خزر با محوریت ماجرای تغییر کیش آنهاست.

داستان یک مقدمه و یک مؤخره دارد و بدنه ی اصلی آن به تبعیت از شکل قاموس نامه ها به صورت دو ستونی و همراه با تصاویری پراکنده است.

قاموس خزران در واقع شامل سه قاموس نامه به سه روایت مسیحی، اسلامی و یهودی است که به ترتیب از پی یکدیگر آمده اند و شباهت ها و تفاوت هایی با یک دیگر دارند. خود کتاب در دو نسخه ی مذکر و مؤنث انتشار یافته که تفاوتی جزئی تنها در بخشی کوچک از روایت یهودی دارند.

داستان که از نوع هزار و یک شبی با رخدادهایی غریب و اجنه و شیاطینی رنگارنگ و متعدد است با مقدمه ی مؤلف کتاب به این ترتیب شروع می شود:« مؤلف کنونی این کتاب به خواننده اطمینان می دهد که پس از خواندن آن مرگی اجتناب ناپذیر  در انتظارش نخواهد بود ؛ یعنی همان بلایی که بر سر خوانندگان نسخه ی چاپِ سال 1691 این کتاب آمد. سالی که برای نخستین بار قاموس خزران به تألیف نخستین مؤلفش به چاپ رسید.»

 مؤلف در مقدمه ی طنز آمیز خود پس از ذکر تاریخ اجمالی خزرها و چگونگی تغییر کیش ایشان که پس از مناظره ی سه عالم مسلمان، مسیحی و یهودی در تفسیر خواب حاکم وقت خزر رخ داده شرح می دهد. سه قاموس با عناوین سه رنگ سرخ برای روایت مسیحی، سبز برای اسلامی و زرد برای یهودی از یک دیگر تفکیک شده اند و به علاوه هر مبحث با یکی از علائم صلیب، حلال ماه یا منوره (شمعدان مقدس یهودیان) نشانه گذاری شده و نامها و مداخلی که در هر سه روایت مشترکند دارای علامت مثلث است.

راوی در مقدمه یادآور می شود که کتاب را می شود به اشکال متفاوتی خواند؛ همانند قاموس با جستجوی هر واژه ی مورد نظر، به شکل معمول از ابتدا به انتها، از چپ به راست، از راست به چپ یا به شکل اریب!

 او در پایان مقدمه تکه هایی جالب و طعنه آمیز از  باقی مانده ی مقدمه ی قاموس خیالی 1691 را ذکر می کند که دربند پایانی آن، خواننده را به اسب سیرکی تشبیه می کند که باید به او آموخت که پس از هر شیزین کاری یک حبه قند جایزه خواهد داشت. اگر حبه قند فراموش شود از شیرین کاری هم خبری نخواهد بود و منتقدان ادبی را به شوهرانی تشبیه می کند که مورد خیانت همسرانشان قرار گرفته اند و آخرین کسانی اند که از ماجرایشان با خبر می شوند! 

داستان به شکل مخلوط در سه زمان گذشته ی نزدیک تا حال ( منتهی به زمان نوشته شدن کتاب کنونی) گذشته ی دور (زمان تالیف قاموس 1691) و گذشته ی خیلی دور می گذرد و علاوه بر مقدمه و سه قاموس شامل دو ضمیمه و یک مؤخره است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: قاموس خزران، میلوارد پاویچ، ترجمه ی کورش نوروزی، نشر مرکز.

تکرار


اگر مهارت جان اشتاین بک تبدیل کردن آدم های معمولی به اسطوره است، مهارت پیتر هانتکه یافتن اسطوره های پنهان در اشیا و روابط معمولی آدم ها است.

راوی و شخصیت اصلی داستان مرد جوانی اتریشی با تباری نیمه اسلونیایی به اسم فیلیپ کوبال است که به دنبال برادرش از شهرستانی اتریشی در مرز اسلوونی عازم شهر یسه نیتسه در اسلوونی می شود تا ردی از او که در جنگ دوم جهانی در حین خدمت نظامی در آن کشور ناپدید شده بیابد. خانواده ی کوبال شامل پدری اسلونیایی و مادری اتریشی( به عکس خود هانتکه که پدرش اتریشی و مادرش اسلوونیایی است)، یک فرزند دختر نیمه دیوانه و دو فرزند پسر است که راوی کوچکترین آنهاست.

زمان داستان دهه های چهل تا هفتاد قرن بیستم و شکل آن به شدت غیر خطی است. فیلیپ در زمان روایت مردی چهل و پنج ساله و در زمان جستجوی برادر، جوانی بیست ساله است.

 فیلیپ در کوله پشتی سفر یادداشتهای برادرش در مورد باغداری و لغتنامه ای اسلونیایی بازمانده از او را همراه دارد؛ لغتنامه ای که نه تنها وسیله ی آشنایی فیلیپ با زبان اجدادی، بلکه عامل ایجاد رابطه ی شورانگیز او با آن زبان و از آن رهگذر کشف گذشته های گم شده یا نادیده گرفته ی خودش می شود: «عجیب است که یک مرد جوان بیست ساله در کشوری غریب  به دیوار آغلی متروک تکیه زند و غرق در یک لغتنامه نامه شود و بعد از ظهرهایش را این طوری سپری کند؛ تازه غرق لغتنامه که نه، بلکه فقط یک صفحه ی لغت نامه،نه حتی فقط یک کلمه...» « به مدد لغات آن لغتنامه توانستم ظرایفی از کودکی ام را ببینم که تا آن لحظه بر من پوشیده بود... کلمه به کلمه که پیش می رفتم... به مرور «مردمی»  پیش رویم شکل می گرفتند. نفرات این جماعت نسخه ای دقیق از اهالی دهکده ی خودمان بودند، اما بر خلاف داستان ها و قصه های متعارف این نفرات را نمی شد در گونه ها و کاریکاتورها و کلیشه ها قالب بندی کرد و فروکاست...»

تکرار داستانی عمیقأ درون گرایانه، شیئی محور( و از این جهت بسیار نزدیک به رمان نو) و بدون طرح است که به طور خاص در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که آیا محتوای آگاهی فردی و اجتماعی ما مقید و محدود به ساختار و محتوای زبان ماست یا خیر؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: تکرار، پیتر هاندکه، ترجمه ی نیکزاد نورپناه، نشر ثالث.  

                                       

 

مصائب جی.اچ


مصائب جی. اچ از رمان های شاخص نویسنده ی اوکراینی ـ برزیلی، کلاریس لیسپکتور است.

داستان صرفاً یک شخصیتِ راویِ زن به اسم جی.اچ دارد و تنها در چند ساعت در یک آپارتمان در طبقه ی فوقانی ساختمانی مسکونی در ریودوژانیرو می گذرد.

کل داستان تک گویی راوی از تجربه ی روز گذشته ی او خطاب به مخاطبی غایب است. تجربه ای که در شروع کنجکاوی برانگیز داستان از آن به عنوان به هم ریختگی عمیق یاد می کند که باعث وحشتش شده است.

جی اچ زنی تنهاست در آپارتمانی لوکس و بزرگ. او مستخدم زنی سیاه پوست داشته که روز قبل ترکش کرده است. در زمان روایت او از روی کنجکاوی می رود که اتاق مستخدم را وارسی کند. اتاق خالی و مرتب تر از آن است که انتظارش را دارد. تنها چیزی که توجهش را به طور خاص جلب می کند تصویر نقاشی شده ای ساده و باخطوط پیرامونی از یک زن، یک مرد و یک سگ بر یکی از دیوارهاست. او سپس تصمیم می گیرد کمد دیواری اتاق را وارسی کند و آنجا چشمش به چیزی می افتد که که عامل اصلی آن به هم ریختگی عمیق است؛ به هم ریختگی که حاصل مکاشفه ی هستی شناسانه و انسان شناسانه ای عمیق و جذاب از نوع عرفانیِ پانتئیستی(همه خدایی) است. مکاشفه ی جی. اچ گرچه در ظرف چند ساعت و در یک اتاق اتفاق می افتد چنان روایت می شود که گویی پس از سفری زیارتی در مسیری بسیار پر پیچ و خم و ناهموار با راه گم کردگی ها و توقف ها و بازگشت ها ی متعدد که مقتضی چنین مقصد و مقصودی است حاصل آمده است.

نمی دانم آیا تا کنون مطالعه ی در خصوص شباهت دیدگاه های عرفانی این رمان متفاوت و شگفت انگیز با عرفان ایرانی و به خصوص دیدگاههای مولوی صورت گرفته است یا خیر؟

جی. اچ در اوج مکاشفه ی هیجان انگیزش در میابد که« باید با خودم خشن باشم تا بیشتر احساس نیاز کنم. تا آن چنان بی اندازه بزرگ شوم که خالی و نیازمند باشم... باید با خودم خشن باشم و به همه چیز نیازمند شوم. نیاز که پیدا کنم به دست خواهم آورد زیرا می دانم تنها به کسانی می دهند که بیشتر درخواست می کنند، همان قدر که درخواست می کنم اندازه ی من است، ملاک اندازه ی خالی بودنم است.»205

آیا شباهت این مکاشفه با توصیه مولانا در آن شعر مثنوی که در اوجش می گوید«آب کم جو تشنگی آور به دست/ تا بجوشد آب از بالا و پست» جالب توجه نیست؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: مصائب جی اچ. کلاریس لیسپکتور، ترجمه ی نیلوفر خسروی بلاسمی، نشر حکمت کلمه.