مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.
مدادسیاه

مدادسیاه

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع آزاد است.

من یک گربه هستم


من یک گربه هستم (1905)، اثر نویسنده ی مطرح ژاپنی ناتسومه سوسه کی احتمالاً نخستین رمان با یک راوی حیوان است.

راوی مزبورچنان که از اسم داستان پیداست یک گربه است.؛ گربه ای اندیشمند با کلیه ی محدودیت های و امکانات فیزیکی گونه ی خود.

زمان داستان که با زمان روایت یکی است حدود دو سال در دوران امپراطور می جی، معمار ژاپن مدرن است.

راوی کمی پس از تولد از خانه ی نسبتاً محقر سر در می آورد که متعلق به معلمی میانسال به اسم اسنیز است. ساکنین خانه علاوه بر معلم مذکور شامل همسر، فرزندان دختری که در طول داستان بر تعداد آنان افزوده می شود و یک آشپز است.

معاشرین راوی علاوه بر افراد یاد شده شامل دو گربه ی همسایه است که در دوسوی طیف جامعه ی طبقاتی روزگار خود قرار دارند؛ یک گربه ی نر فقیر و قلدر و یک گربه ی ماده ی زیبا و بسیار مرفه.  آقای اسنیز که راوی از او به عنوان ارباب یاد می کند مردی بسیار تنبل و انزوا طلب است:« اگر فرد انسان به دنیا بیاید بهتر است آموزگار شود. چون اگر بشود این اندازه خوابید و باز هم آموزگار ماند، خوب، حتی یک گربه هم می تواند آموزگار دشود.»

 معاشرین اصلی اسنیز دو تن اند؛ ویورهاوس که مردی شوخ ، بذله گو و دم غنیمتی است و کولدمون جوان که در آستانه ی دریافت مدرک دکترای خویش است.

من یک گربه هستم اثری اجتماعی و انتقادی است. انتخاب راوی گربه و تیپ اشخاص اصلی و مؤثر، دست نویسنده را باز گشته تا با فراغ بال زندگی نوع آدم به طور عام و انسان ژاپنی در شرف مدرن شدن آن روزگار را به طور خاص با استفاده از زبانی که طنز و طعنه دو ویژگی بارز آن است به شدت مورد انتقاد قرار دهد:« من نمی توانم درک کنم که چرا نوع بشر اسیر چنین جنون احمقانه ای شده است. به عنوان مثال ر آنان که چهار پا در اختیار دارند ، تنها از دوتای آن استفاده می کنند؟ چه اتلاف کردنی ... مسئله ی عجیب این است که چنین موجوداتی با وقت فراغت بی پایان هر زمان که با یک دیگر ملاقات می کنند، نه تنها به دیگری اطمینان می دهند که تا چه اندازه سرشان شلوغ است، بلکه چهره ی آنان نیز واقعأ از این پر کاری سخن می گوید... گاه هنگامی که آن قدر خوش شانس هستند که با من آشنا شوند، می شنوم که می گویند: « زندگی چقدر زیبا و راحت می بود اگر ما نیز مانند یک گربه زندگی می کردیم!» اگر انسان ها واقعاً دوست دارند زندگی زیبا و راحتی داشته باشند، ایجاد چنین چیزی در اختیار خودشان است. هیچ چیز سد راهشان نیست... این به خواست خودشان است که بیش از توان خویش گرفتاری ایجاد می کنند... حتی اگر ما گربه ها نیز ناچار بودیم، بیست شیوه ی کوتاه کردن موی بدنمان را کشف کنیم، مدت چندانی طول نمی کشید که آرامش خاطر خود را، آن گونه که اکنون دارا هستیم، از دست می دادیم.»

سوسه کی در عین حال از محدودیت های انتخاب یک حیوان به عنوان راوی آگاه است. او در ابتدای فصل سوم تمهیدی برای کاهش چنین محدودیتی می اندیشد:« من تا بدان حد تکامل یافته ام که اکنون زمان هایی وجود دارد که خود را همانند انسانی دیگر در دنیایشان تصور می کنم... حال که بدین شکل از حس گربه بودن به احساسی انسانی دست یافته ام، دیگر نمی توانم دلبستگی هایم ار به دنیای کوچک گربه ی پلنگی و یا گربه ی سیاه محدود کنم...»

من یک گربه هستم داستانی بدون طرح و به رغم حجم نسبتاً زیاد آن کمابیش بدون حادثه است. مهمترین حوادث داستان دزدی از خانه ی اسنیز و احتمال خواستگاری کولدمون از دختری از طبقه ی نوظهور سرمایه داران تجاری و بورس بازان است که به شدت مورد انتقاد نویسنده اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: من یک گربه هستم، ناتسومه سوسه کی، ترجمه ی پرویز همتیان بروجنی، انتشارات نگاه.

خانه ی خواب


خانه ی خواب رمان پیچیده و جذابی است از نویسنده ی معاصر بریتانیایی جاناتان کو.

داستان در دو زمان گذشته ی دور و نزدیک می گذرد که حدود 13 سال از یکدیگر فاصله دارند و بدون فاصله گذاری به نحوی در یکدیگر ادغام شده اند. مکان مرکزی داستان ساختمانی قدیمی و قلعه مانند به نام اشتون در منطقه ای ساحلی است. در زمان گذشته ی دور این بنا خوابگاه دانشجویی بوده و در زمان نزدیک کلینیک درمان اختلالات خواب است.

اشخاص محوری داستان چهار نفرند که همگی در دوره ی دانشجویی در اشتون اقامت داشته اند: سارا، گریگور، روبرت و تری. سارا که دچار اختلال حمله ی خواب است در دوره ی دانشجویی و اقامت در اشتون ابتدا با گریگور دوست نزدیک است؛ مردی تا حدودی زورگو و آزار دهنده که نخستین فردی است که متوجه مشکل خواب سارا می شود. گریگور بعد از بهم خوردن روابطش با سارا به لندن می رود تا به تحقیقات مورد علاقه اش در پزشکی بپردازد. سارا بعد از گروگور با روبرت احساس نزدیکی می کند که پسری حساس و شاعر  مسلک است. روابط این دو توسط دختری مسن تر تهدید می شود. روبرت در پایان دوره ی دانشجویی غیبش می زند بدون این که هیچ ردی از خود باقی بگذارد. تری در رشته ی سینما تحصیل کرده و مدت کوتاهی در اشتون اقامت داشته است. او در زمان گذشته ی نزدیک نویسنده ای ناموفق است که با مصرف روزانه بیش از چهل فنجان قهوه خود را دچار بی خوابی مزمن کرده است. او در گذشته ی نزدیک به دعوت  دکتر دودن به کلینیک آمده تا تحت مطالعه و معالجه قرار بگیرد. هدف نهایی دکتر دودن اما چیز دیگری است. او معتقد است ساعات خواب بخشی از زندگی است که انسان آن را هدر می دهد. او به دنبال یافتن چاره ی کاهش یا حذف خواب است بدون این که لطمه ای به روند عادی زندگی فرد وارد آید. او آزمایشاتی مخفیانه بر روی حیوانات انجام می دهد و یک مورد تجربه ی ناموفق آزمایش بر روی انسان را در کارنامه ی پزشکی خود دارد. دکتر دودن، تری را به عنوان دومین مورد برای آزمایش بر روی انسان در نظر گرفته است.

داستان پنج بخش دارد که اسامی آنها از مراحل مختلف خواب گرفته شده است و شامل هجده فصل و سه پیوست است. راوی خانه ی خواب دانای کل است و داستان به علاوه شامل پاره هایی به خط ایتالیک است که در آن فردی روا ن درمانگر که از او با عنوان تحلیل گر یاد می شود در حال گفتگو با فرد دیگری است که عنوانش تحلیل شونده است و بخشی از پرونده ی پزشکی یکی از اشخاص محوری است. نام داستان اما ارتباطی با کلینیک ندارد. این اسم نام رمانی است که نقشی کلیدی در کشف اسرار داستان دارد.

خانه ی خواب اثری معمایی با موضوع عشق و جنسیت است. داستان طرحی دقیق و پیچیده دارد که می شود به کلیسایی گوتیک تشبیهش کرد؛ طرحی با جزئیاتی فراوان که هر حادثه ی کوچک و ظاهراً کم اهمیت در آن با دقتی مثال زدنی ساخته و در مکان از پیش تعیین شده جای گذاری شده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: خانه ی خواب، جاناتان کو، ترجمه ی اشکان دانشمند، نشر نیماژ.

شمال و جنوب


شمال و جنوب که به دلیل ویژگی های قوی دراماتیک آن دست مایه ی ساخت سریال های متعددی قرار گرفته، رمانی مشهوری است از بانوی نویسنده ی انگلیسی الیزابت گسکیل.

زمان داستان سالهای اوج اقتدار امپراطوری بریتانیا در قرن نوزده است؛ روزگاری که آفتاب در آن امپراطوری غروب نمی کرد. در آن دوران و تا چندین دهه بعد پنبه ی فراوان و ارزان هند تحت انحصار استعماری انگلستان به آن کشور سرازیر می شد و در کارخانه های متعدد بافندگی که منشإ ثروتی فراوان بودند به منسوجاتی تبدیل می شد که به شکلی انحصاری در مستعمرات آن کشور به فروش می رسید. ماشین بخار به تازگی اختراع شده و اثری معجزه آسا بر سرعت و سهولت بافت منسوجات بر جای گذشته بود. کارخانجات نساجی عمدتاً در شمال کشور مستقر بودند و شکل زندگی در آن نواحی را به کلی دگرگون کرده بودند. شهرهای شمال شهرهایی شلوغ؛ کثیف، و به دلیل مصرف ذغال سنگ مورد نیاز ماشین های بخار، دود گرفته بودند. در مقابل، جنوب هنوز به وضع سابق باقی بود. معاش مردمان آنجا همچون گذشته از طریق کشاورزی و دامداری تامین می شد.

شخصیت اصلی شمال جنوب که به دلیل قدرت و صلابت شخصیتش هم ردیف دورتا بروک، شخصیت محوری شاهکار جورج الیوت، میدل مارچ، و در زمره ی برجسته ترین زنان مخلوق ادبیات است، دختر جوانی است به اسم مارگارت هیل.

مارگارت زاده و اهل منطقه ای آرام و روستایی در جنوب است. در شروع داستان او ده سالی است که در لندن و در خانه ی خاله ی بیوه و ثروتمند خود خانم شاو ساکن است. مارگارت دختر خاله ی هم سن و سالی دارد به اسم ادیت. با ازدواج ادیت مارگارت خانه ی خاله ی خود را ترک می کند و نزد پدر و مادرش به روستا باز می گردد. مادر مارگارت زنی مریض احوال است و پدرش کشیش منطقه است.

 خانواده ی هیل علاوه بر مارگارت فرزند دیگری هم دارند به اسم فردریک که تا حدود یک چهارم داستان از او به شکلی سربسته و اسرار آمیز یاد می شود. فردریک ساکن اسپانیاست و به دلایلی که بعد تر روشن می شود قادر به بازگشت به کشورش نیست.

زندگی در سادگی و صفای روستا همان چیزی است که مارگارت به آن نیاز دارد. او به سرعت با زندگی تازه اش خو می گیرد و به آن عشق می ورزد.

پیرنگ شمال و جنوب ازنوع کلاسیک و پنج مرحله ای است. آنچه آرامش اولیه ی داستان را بر هم می زند و آن را وارد مرحله ی کشمکش یا بحران می کند تزلزل و تردیدی است که در ایمان آقای هیل رخ می دهد. او پس از کشمکش های فراوان ذهنی و روحی تصمیم به ترک حرفه ی خود می گیرد. ترک کسوت کشیشی توسط آقای هیل تبعات پردامنه ای دارد. خانواده ی هیل مجبورند خانه ی محل سکونت خود را که متعلق به کلیسا و در اصل محل اقامت کشیش منطقه است ترک کنند و از سوی دیگر از آنجایی که اقدام آقای هیل در نظر عموم اقدامی گناه آلود و نابخشودنی است آنان به علاوه باید به شهری دیگر مهاجرت کنند که در آنجا کسی از سابقه ی آقای هیل اطلاع نداشته باشد.

محل زندگی جدید خانواده ی هیل شهری در منطقه ی صنعتی شمال به اسم میلتون است. عمده ترین ویژگی های میلتون کارخانجات پر سرو صدای نساجی، هوای کثیف و دود آلود و جمعیت کثیر کارگران فقیر آن است که در محلات کثیف و فاقد امکانات حداقلی ساکن اند.

آقای هیل تحصیل کرده ی آکسفورد است و برنامه ی او برای تامین معاش خانواده تدریس ادبیات کلاسیک به داوطلبان است و همین برنامه است که پای مرد جوانی به اسم جان تورنتون را به داستان و زندگی مارگارت باز می کند. تورنتون مردی خود ساخته و کارخانه دار مشهوری است که طبقه ی اربابان یا سرمایه داران را در داستان نمایندگی می کند. مارگارت در مقابل به دلیل همدلی فراوان با ضعیفان و محرومان در سمت کارگران قرار دارد. البته جذب شدن او به این طبقه که او هیچ شناخت قبلی از آنان ندارد، روندی تدریجی است که یک تصادف آن را رقم می زند؛ مارگارت با دختر بیمارِِ مرد کارگری زمخت و بد زبان آشنا می شود و به واسطه ی او پایش به محله ی کارگری شهر باز می شود.

الیزابت گسکیل که سبک کار و قدرت قلمش با چارلز دیکنز قابل قیاس است، نویسنده ای اجتماعی و علاقه مند به زندگی طبقات پایین است. از قضا شمال و جنوب به صورت سریالی در مجله ای منتشر می شد که چارلز دیکنز سردبیر آن بود و چندان به بیراهه نرفته ایم اگر فکر کنیم دیکنز داستان روزگار سخت خود را که چند سال پس از شمال و جنوب منتشر شد و به زندگی مصیبت بار کارگران نساجی در شهری همچون میلتون می پردازد، تحت تاثیر گسکیل نوشته باشد.

آقای تورنتون که مردی بسیار مغرور است از بدو آشنایی با مارگارت به او دل می بازد امّا موفق به جلب نظر او نمی شود. مناسبات این دو که بر پس زمینه ی اجتماعی تعارض بین کارگران و اربابان شکل می گیرد مناسباتی پر تنش و از هر دو سو درد آلود و توأم  با فرازها و فرودهایی اساسی است که از جمله ی جذابیت های داستانند.

شمال و جنوب رمانی نسبتاً حجیم با پنجاه و یک فصل با نام است. هر فصل سرلوحه ای دارد که همچون نام آن متناسب با اتفاقات آن فصل انتخاب شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: شمال و جنوب، الیزابت گسکیل، ترجمه ی ثمین نبی پور،نشر افق.

بیداری


بیداری(1899) از مطرح ترین آثار بانوی نویسنده ی آمریکایی، کیت شوپن و یکی از اولین ها در ادبیات فمینیستی است.

شخصیت اصلی داستان زن جوان متأهل و دارای چند فرزند است به اسم ادنا پونتلیر. داستان در منطقه ای ساحلی  شروع می شود که خانواده ی پونتلیر تعطیلات تابستانی را رد آنجا می گذرانند.

شروع قابل تأمل داستان چنین است: « طوطیِ سبز و زردی که در قفس بیرون در قرار دارد مدام تکرار می کند گم شو! کم شو! خدای من! مهم نیست!» در صفحه ی نخست دو بار دیگر از این طوطی یاد می شود. چنین وضعیتی جای تردیدی باقی نمی گذارد که موجودی که جایگاه بسیار با اهمیت کلمات و جملات آغازین کتاب را به خود اختصاص داده است، یا بناست خود نقشی مهم در داستان ایفا کند یا نماد چیزی اساسی در آن است. کلمات به کار رفته توسط پرنده و ترتیب آنها به هیچ روی تصادفی نیست و آنچه موضوع را جالب تر می کند این است که شنونده ی این کلمات به ظاهر پراکنده و بی ربط، کسی نیست جز همسر ادنا، آقای پونتلیر.

در آمریکا در آن زمان، همچون بسیاری جاهای دنیا ( و شاید در همه جا) زنان متأهل و دارای فرزند بنا بوده از فرزندانشان بت هایی بسازند و شوهرانشان را بپرستند و این وظیفه را مقدس بشمرند«که خود را نه به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان فرشته های خدمت گزار» در نظر بگیرند. آقای پونتیلر معتقد است ادنا چنین زنی نیست و در انجام تکالیف همسری و مادری کوتاهی می کند و از آن مهم تر خود ادنا هم نه می خواهد و نه می تواند چنین زنی باشد؛ زنی معقول و خلاصه شده در وظایف همسریو مادری که ایفای نقشش در داستان به عهده ی شخصیت دیگری به اسم آدل راتیگنول گذاشته شده است.

برای این که طیف زنان داستان کامل بشود، در نقطه مقابل خانم راتیگنول زن دیگری حضور دارد به اسم مادمازل رِیز. رِیز زنی نه چندان جوان، با ظاهری نازیبا و غیر آراسته و زندگی نه چندان مورد پسند زمانه است. تنها شاخصه ی مثبت مادمازل ریز پیانو نواختن چیره دستانه ی اوست.

ادنا در تمام طول داستان درگیر این مسئله است که چگونه خودش باشد نه آنچه از او انتظار می رود. و در این میان مرد جوان مجردی به اسم آلبرت برای او نقش کاتالیزور را ایفا می کند. ادنا در این فرایند تغییر می کند اما این تغییر یکباره اتفاق نمی افتد. داستان صحنه یا سکانسی تعیین کننده دارد که زندگی او به پیش و پس از آن تقسیم می شود. این صحنه مربوط به اواخر یک میهمانی است. زمانی که آلبرت، مادمازل ریز که جزو مهمانان نیست را به مجلس می آورد تا چیزی بنوازد. نواختن ریز، ادنا را منقلب می کند و او به نحوی مبهم احساس می کند حقیقت محض را با تمام وجود خود درک کرده است. پس از مهمانی، میهمانان از جمله ادنا در زیر نور مهتاب به دریا می زنند. ادنا که تمام طول تابستان را تحت تعلیم شنا بوده و چندان چیزی نیاموخته در حالی که مطابق معمول به طرزی ناشیانه در حال دست و پا زدن است به ناگاه خود را در حال شنا کردن و دور شدن از ساحل میابد.

چندی پس از این صحنه، خانواده ها به شهر باز می گردند و هر یک به کار خود مشغول می شوند. ادنا امّا احساس می کند که دیگر آدم سابق نیست. او که نقاشی آماتور است درصدد بر می آید تا از طریق فروش آثار خود استقلال مالی کسب کند.

روند کسب استقلال شخصیت در ادنا روندی کند و پر فراز و فرود است و همه ی اشخاصی که از آنها اسم برده شد در آن نقشی به عهده دارند. مدت داستان کمتر از یک سال است و در پایان آن ادنا به همان ساحل شروع داستان بازگشته است. پیش از آن او در شهر میهمانی ترتیب داده است که ویکتور، برادر آلبرت یکی از مدعوین آن بوده است. ویکتور پیش از حضور غافلگیر کننده ی ادنا در ویلای ساحلی مشغول توصیف زیبایی او در آن میهمانی باشکوه برای دوست دختر خود است:« نوشیدنی ها در جامهای بزرگ زرین خورده می شدند. الهه ی ونوس که از کف نوشیدنی بر می خاست نمی توانست جذاب تر از خانم [ادنا] پونتیلر که با جواهرات درخشان و الماس ها در جلوی کلاهش حاضر بود، نمایان شود...»

اشاره ی ویکتور به اسطوره ی تولد ونوس است که نقاشان بسیاری آن را به تصویر کشیده اند و یکی از مشهور ترین آنها بوتیچلی است. در اثر بوتیچلی ونوس که در دریا و از دل صدفی زاده شده، درون صدف  برهنه ایستاده است. الاهه ای تن پوشی برای او آورده  و الهه ی بادها با دَم خود صدف را به ساحل هدایت می کند.

تمثیل ونوس بی جهت توسط ویکتور استفاده نشده است و بناست خواننده را برای صحنه ی پایانی داستان آماده کند؛ جایی که به قرینه ی طوطی محبوس شروع داستان، پرنده ای پرشکسته اما آزاد، گیج و سردرگم  به سمت آب در پرواز است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشخصات کتاب: بیداری، کیت شوپن، ترجمه ی ماهان سیارمنش، انتشارات دوات معاصر. 

اندوه بلژیک


اندوه بلژیک از شاخص ترین آثار نویسنده، شاعر ، نمایش نامه نویس و نقاش مشهور بلژیکی، هوگو کلاوس است.

بلژیک به لحاظ قومی و زبانی وضعیت ویژه ای دارد که منشاء بسیاری از مشکلات حاکمیتی در آن کشور بوده و هست. آن کشور در واقع از دو نیمه ی خودمختار تشکیل شده است. نیمه ی شمالی که فلاندر نامیده می شود و ساکنانش به یکی از گویش های زبان هلندی سخن می گویند و نیمه ی جنوبی که والونی خوانده می شود و مردمانش فرانسوی زبانند. پایتخت بلژیک، بروکسل، به رغم آن که بخشی از ناحیه ی فلاندر است، به دلیل تمرکز ادارات دولتی در آن، فرانسوی زبان است.

اندوه بلژیک اثری شبه خود زندگی نامه ای و چند ژانری است که یکی از عمده ترین آنها ژانر عبور از کودکی است. داستان در سرزمین فلاندر و در فاصله ی سالهای 1939 تا حدود 1947 می گذرد و شخصیت اصلی آن که در عین حال شخصیت موازی نویسنده هم هست پسری خیال پرداز است به اسم لویی سیناوه. لویی در شروع داستان یازده ساله و مقیم مدرسه ای شبانه روزی است که توسط تعدادی راهبه ی کاتولیک اداره می شود.

اندوه بلژیک رمان نسبتاً حجیمی شامل دو بخش اندوه و بلژیک است و به شیوه ای خاص روایت می شود که ترکیبی است از دانای کل، دانای محدود و راوی اول شخصی که گاه گذرا و سایه وار خودی نشان می دهد و کسی نیست جز لویی. بخش اندوه دارای نوعی فصل بندی با نام و بدون تقسیم بندی معمولِ انتقال به صفحه ی بعد است. امّا بخش بلژیک فاقد فصل بندی است. داستان از آنجایی که عمدتاً از زاویه ی دید لویی روایت می شود به جهت رعایت محدودیت های سنی و شناختی او، شیوه ی روایتی خاص پیدا کرده که از جمله ی جذابیت های آن است.

در کشوری که مردمانش به دو دسته ی کلی تقسیم شده اند، هیچ جای تعجب نیست که هر اجتماعی در آن دارای دسته بندی مخصوص به خود باشد. لویی و تعدادی از دوستانش هم در مدرسه دسته ای هم قسم را تشکیل داده اند با چهار عضو که خود را حواری می نامند و هفت کتاب ممنوعه و اسرار مخصوص به خود را دارند. چیزهای ممنوعه یکی از موتیف های اندوه بلژیک است که جای شرح و بسط فراوان دارد. در اینجا همین قدر قابل ذکر است که در دو سطر آغازین داستان دو بار از کلمه ی ممنوعه استفاده شده است.

زمان شروع داستان مقارن آغاز جنگ دوم جهانی است. لویی و دوستانش امّا همانند مردمان بلژیک در شروع ماجرا کاری به کار جنگ ندارند. در عوض آنان در تلاشند تا به اسرار محیطشان پی ببرند. دریچه ی انتقال داستان از محیط مدرسه به دنیای بیرون، ملاقات پدرلویی، استاف و پدربزرگ پدری اش، هربرت سیناوه با اوست. در آن ملاقات دو اتفاق می افتد؛ نخست آن که استاف، علت عدم حضور مادر لویی در ملاقات را بیماری او عنوان می کند که بعد تر معلوم می شود بارداری بوده است و  دوم؛ توجه لویی به برچسبی بر شیشه ماشین پدرش جلب می شود که متعلق به سازمانی ناسیونالیستی و فلاندری است. پدر بزرگ لویی بعد از دیدن آن برچسب از پسرش می خواهد که آن را بکند؛ مسئله که دلایلش بعد تر روشن می شود. بارداری مادر لویی، شروع آشنایی او با مسائل جنسی است و آن برچسب نخستین تجربه اش از سیاست را شکل می دهد که این هر دو از عناصر اساسی داستانند.

اندوه بلژیک داستانی پر شخصیت است که اعضای خانواده های مادری و پدری لویی در آن میان نقشی عمده به عهده دارند.

پدر لویی چاپخانه داری با آرزوهایی بزرگ است. او دو دستگاه چاپ عظیم از بهترین و آخرین انواع تولیدی کشور آلمان می خرد بدون آن که سفارشاتی درخور آنها داشته باشد. او ناسیونالیستی ژرمانوفیل است و از سفر به آلمان عروسکی با خود می آورد که بعدها به مدرک جرمی علیه او تبدیل می شود.

مناسبات پدر و مادر لویی مناسباتی غیر عادی و برای لویی گیج کننده است و وقتی گیج کننده تر هم می شود که آلمان ها بلژیک را اشغال می کنند. اشغال بلژیک کسب و کار پدر لویی را به رکود می کشاند. در مقابل مادر او، کنستانس بوسویت که تا پیش از آن زنی خانه دار بوده، به استخدام آلمان ها در می آید و نزد آنان موقعیت شغلی خوبی برای خود دست و پا می کند. لویی نیز از تاثیرات حضور آلمان ها در کشورش برکنار نمی ماند. او چندی به انجمن جوانان ناسیونال سوسیالیست فلاندر می پیوندد امّا به زودی از آن جدا می شود و به راه خود می رود؛ راهی که بناست از مسیر ترک تحصیل عبور کند و نهایتاً او را به نویسنده ی اندوه بلژیک تبدیل کند.

اندوه بلژیک اثری قوی، غنی و جذاب با نثری فشرده، شاعرانه و خیال انگیز است. دوره ی زمانی داستان دوره ای خاص در تاریخ جهان و به ویژه حیات تاریخی و اجتماعی اروپاست و به همین مناسبت مباحث اخلاقی در آن از اهمیتی ویژه برخوردار است.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندوه بلژیک، هوگو کلاوس، ترجمه ی سامگیس زندی، انتشارات آموت.